کانون آموزش

بسیج دانشجویی دانشگاه پیام‌نور رشت

کانون آموزش

بسیج دانشجویی دانشگاه پیام‌نور رشت

غرب شناسی

دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۳:۵۴ ب.ظ

جاهلیت اخری

در جاهلیت،بین اعراب ستر عورت معمول نبود و اسلام آن را واجب کرد. در دنیای متمدن کنونی عده ای از غربی ها کشف عورت را تایید و تشویق می کنند. دنیا دوباره از این نظر به سوی همان وضع زمان جاهلیت سوق داده می شود.

راسل در یکی از کتاب هایش به نام تربیت، یکی از چیز هایی که جزء اخلاق بی منطق و به اصطلاح "اخلاق تابو" می شمارد همین مسئله ی پوشاندن عورت است. وی می گوید چرا پدران ومادران اصرار می ورزند که عورت خود را از بچه ها بپوشانند؟ این اصرار خود سبب تحریک حس کنجکاوی بچه ها می شود. اگر کوشش والدین برای کتمان عضو تناسلی نباشد، چنین کنجکاوی کاذبی وجود پیدا نخواهد کرد. باید والدین عورت خود را به بچه ها نشان بدهند تا آنها هرچه که وجود دارد از اول بشناسند لااقل گاهی، مثلا هفته ای یک بار در صحرا یا حمام برهنه شوند و عورت خود را در معرض دید بچه ها قرار دهند.

در قرآن کریم "الجاهلیه الاولی " وارد شده است ؛شاید اشاره به همین جهت باشد که جاهلیت قدیم،نخستین جاهلیت بوده است.

در بعضی روایت ها آمده است که "ای ستکون جاهلیه اخری" یعنی به زودی یک جاهلیت دیگر به وجود خواهد آمد.

جهان آگاهی و فراموشی انسان

راز اصلی سقوط انسانیت در غرب این است که انسان آن گاه که به تعبیر قرآن خود را ببازد (خسران نفس)به دست آوردن جهان به چه کارش آید؟

نارسایی مفاهیم غرب: حقیقت این است که غرب در آنچه حکمت الهی نامیده می شود بسیار عقب است و شاید عده ای نتوانند بپذیرند که غرب به فلسفه ی الهی مشرق وب ه خصوص فلسفه اسلامی نرسیده است. بسیاری از مفاهیم فلسفی که در اروپا سر و صدای زیادی به پا می کند از جمله مسائل پیش پا افتاده فلسفه اسلامی است در ترجمه های فلسفه غربی، به مطالب مضحکی بر می خوریم که به عنوان مطالب فلسفی از فیلسوفان بسیار بزرگ اروپا نقل شده است و هم می بینیم فیلسوفان غربی دچار برخی مشکلات در مسائل الهی بوده اند و نتوانسته اند آنها راحل کنند؛ یعنی معیارهای فلسفی شان نارسا بوده است.بدیهی است که این نارسایی ها زمینه فکری را به نفع ماتریالیسم آماده کرده است.

نا کار آمدی نظام خانوادگی

مکرر در نطق ها ونوشته های پیروان سیستم های غربی شنیده و خوانده اید که مقررات اسلامی در مورد نفقه و مهر و طلاق وتعداد زوجات و امثال اینها به عنوان تحقیر و توهینی نسبت به جنس زن یاد کرده اند. می گویند تمام این مقررات قبل از قرن بیستم بر این پایه است که مرد جنسا از زن شریف تر است، و زن برای استفاده و استمتاع مرد آفریده شده است. حقوق اسلامی نیز بر محور مصالح و منافع مرد دور می زند. می گویند اسلام دین مردان است و برای زن حقوقی که برای یک انسان لازم است وضع نکرده، اگر اسلام زن را انسان تمام عیار می دانست تعداد زوجات را تجویز نمی کرد، حق طلاق را به مرد نمی داد و شهادت دو زن رابایک مرد برابر نمی کرد،ریاست خانواده را به شوهر نمی دادو ارث زن را نصف ارث مرد قرار نمی داد برای زن قیمتی به نام مهر قائل نمی شد و او را جیره خوار و واجب النفقه قرار نمی داد، این ها نشان می دهد که اسلام نسبت به زن نظریه ی تحقیر آمیزی داشته است واو را وسیله و مقدمه برای مرد می داند. اسلام با این که دین مساوات است و اصل مساوات را در جایی دیگر رعایت کرده ولی در مورد زن ومرد رعایت نکرده است وبرای مردان امتیاز حقوقی قائل شده است.

اصلی که در این استدلال به کار رفته این است که، لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، یکسانی و تشابه آنها در حقوق است.

آیا لازمه ی اشتراک زن و مرد این است که حقوقی مساوی یکدیگر داشته باشند یا لازمه اش این است که حقوق زن و مرد علاوه بر تساوی وبرابری، متشابه و یکنواخت هم باشند و هیچ گونه تقسیم کار در کار نباشد؟ اگر بنا شود تقلید و تبعیت کورکورانه از غرب را کنار بگذاریم وبه خود اجازه ی فکر و اندیشه بدهیم اول باید ببینیم آیا لازمه ی تساوی حقوق، تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوی غیر از تشابه است تساوی برابری است و تشابه یکنواختی؛کمیت غیر از کیفیت و برابری غیر از یکنواختی است. آنچه مسلم است این است که اسلام حقوق یک جور ویکنواختی برای زن و مرد قائل نشده است ولی اسلام هرگز امتیاز وترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست.اسلام با تساوی حقوق زن ومرد  مخالف نیست با تشابه حقوق آنها مخالف است.نمی دانم چرا ما که روزی پرچم دار علم و فلسفه و منطق در جهان بوده ایم باید به آنجا بکشد که دیگران بخواهند نظریه های خود را در باب «تشابه حقوق زن ومرد» با نام مقدس «تساوی حقوق» به ما تحمیل کنند. این درست مثل این است که یک نفر لبو فروش بخواهد لبو بفروشد اما به نام گلابی تبلیغ کند.

پیدایش دیکتاتوری

تجربه های تاریخی نشان داده است که جدایی علم و ایمان خسارت های غیر قابل جبران به بار آورده است. ایمان را در پرتو علم باید شناخت. آنجا که علم ومعرفت نیست، ایمان مومنان نادان وسیله ای می شود در دست منافقان زیرک که نمونه اش را در خوارج صدر اسلام دیده ایم.

علم بدون ایمان نیز تیغی است در کف زنگی مست؛ چراغی است در دست دزد برای گزیده تر بردن کالا. این است که انسان عالم بی ایمان، امروز با انسان جاهل بی ایمان دیروز از نظر طبیعت و ماهیت رفتارها و کردار ها کوچک ترین تفاوتی ندارد.

شکل گیری حرم سرای بزرگ

دنیای امروز حرمسرا داری را، کاری ناپسند می داند و عامل وجود آن را از میان برده است اما کدام عامل؟با عفاف و تقوای زن مبارزه کرده و بزرگ ترین خدمت را از این راه به جنس مرد انجام داده است. تقوا و عفاف زن به همان نسبت که به زن ارزش می دهد و او را عزیز وگران بها می کند برای مرد مانع شمرده می شود.

 

نابودگری بشریت

مسئله مهم اجتماع  بشر در امروز این است که بشر به تعبیر قرآن «خود»را فراموش کرده است هم خود را فراموش کرده و هم خدای خود را. مسئله مهم این است که«خود» را تحقیر کرده است از درون بینی و توجه به باطن و خمیره ی خود غافل شده و توجه خویش را یکسره به دنیای حسی و مادی محدود کرده است، هدفی برای خود جز چشیدن مادیات نمی بیند و نمی داند خلقت را عبث می انگارد خود را انکار می کند. روح خود را از دست داده است. بیشتر بد بختی های امروز بشر ناشی از این طرز تفکر است.

فرو پاشی کانون خانواده

امروز ناله ی متفکران غربی از به هم خوردن نظم خانوادگی و سست شدن پایه ازدواج،از شانه خالی کردن جوانان،از قبول مسئولیت ازدواج، از منفور شدن مادری، از کاهش علاقه ی پدر ومادر به ویژه مادر نسبت به فرزندان، از ابتذال زن دنیای امروز و جانشین شدن هوس های سطحی به جای عشق،از افزایش طلاق، از زیادی سرسام آور فرزندان نامشروع، از نادرالوجود شدن وحدت و صمیمیت زوجین  بیش از پیش به گوش می رسد.در هیچ عصری مانند این عصر عملا بشر دچار این خطر و آثار سوء ناشی از آن نبوده است.

قانون گذاران وحقوقدانان وروانشناسان، هر کدام با وسایلی که در اختیار دارند سعی می کنند بنیان ازدواج ها را استوارتر وپایدارتر و خلل ناپذیرتر سازند اما «از قضا سرکنگبین صفرا فزود»؛ آمار ها نشان می دهد که سال به سال برعدد طلاق ها افزوده می شود و خطر از هم پاشیدن بر بسیاری  از کانون های خانواده گی سایه افکنده است.مسلما تفاوت دیروز و امروز در این است که امروز علل طلاق فزونی یافته است،زندگی اجتماعی شکلی دیگر پیدا کرده است که موجبات جدایی و تفرقه و از هم گسستن پیوند های خانوادگی بیشتر شده است. در شماره ی 105مجله زن روز مقاله جالبی از مجله نیوزیک تحت عنوان «طلاق در آمریکا» درج شد. این مجله می نویسد:«طلاق گرفتن در آمریکا به آسانی تاکسی گرفتن است.»

افزایش بیماری های روانی

علت اینکه در دنیای غرب این همه بیماری روانی زیاد شده است این است که آزادی اخلاقی جنسی و تحریک های فراوان سکسی است که به وسیله جرائد و مجلات و سینماها وتئاتر ها و محافل رسمی و غیر رسمی و حتی خیابان ها و کوچه ها انجام می شود.

گسترش نیرنگ

ما با این نغمه که اسلام خوب است اما به شرط اینکه به مساجد و معابد محدود باشد و به اجتماع کاری نداشته باشد در حدود نیم قرن است که آشناییم.

اسلام تا آنجا که در برابر کمونیسم بایستد و جلو آن را بگیرد باید بماند. اما آنجا که با منافع غرب تماس دارد باید برود .

اولا چهارده قرن است که قرآن اصل «نومن ببعض و نکفر ببعض» را از اعتبار انداخته است و اعلام داشته است که مقررات اسلام تفکیک ناپذیر است.ثانیا گمان می کنم وقت آن رسیده است که مردم مسلمان دیگر فریب این نیرنگ ها را نخورند قوه ی نقادی مردم کم و بیش بیدار شده است و به تدریج میان مظاهر پیشرفت وترقی که محصول شکفتن نیروی علمی و فکری بشر است و میان مظاهر فساد و انحراف هرچند از مغرب سرچشمه گرفته باشد فرق می گذارند.مردم مسلمان پی برده اند که تبلیغ علیه قوانین اسلامی جز یک نیرنگ استعماری نیست. ثالثا ابداع کنندگان این تز باید بدانند اسلام هنگامی قادر است در مقابل یک سیستم الحادی یا غیر الحادی مقاومت کند که به صورت فلسفه زندگی بر اجتماعی حکومت کند و به گوشه مساجد و معابد محدود نباشد.اسلامی که او را به گوشه معابد و مساجد محصور کرده باشند همان طوری که میدان را برای افکار غربی خالی می کند برای افکار ضد غربی نیز خالی خواهد کرد. غرامتی که امروز غرب در برخی کشورهای اسلامی می پردازد ثمره همین اشتباه است.

ترویج پوچ گرایی

بعضی درباره ی آینده با تردید می نگرد که اساسا آیا بشر آینده ای دارد یا نه؟ اینها معتقدند که سرشت انسان همان سرشت حیوانیت و شهوت پرستی و خودخواهی و خود گرایی و فریب و دغل و دروغ و ظلم و ستم و از این قبیل چیزهاست. می گویند نتیجه ی یاس و ناامیدی است.چاره چیست؟راهش چیست؟می گویند انتحار دسته جمعی خودکشی. این در بین ماها کم است ولی در میان طبقه دانشجو این فکر ها کم و بیش ممکن است وجود داشته باشد.عجیب این است که می گویند انسانی که به بلوغ فرهنگی رسیده است باید خود کشی کند. چرا؟ زیرا بعد از اینکه فهمید طبیعت انسانی لاعلاج است.حق دارد خودش را بکشد وحق دارد دیگران راهم به خودکشی تشویق کند.(منطق صادق هدایت)

سقوط نهایی

اگر ما قدرت را به خصوص در نظر بگیریم بسیاری از جامعه ها را باید گفت «جامعه های پیشرفته». به خصوص جامعه های غربی مثل آمریکا، چون قدرتشان (نسبت به گذشته)خیلی بیشتر است،یا اگر ثروت را در نظر بگیریم،ثروتشان خیلی بیشتر است ولی اگر مثلا خبرهای انسانی را در نظر بگیریم قدری کمیت آنها لنگ می شود یعنی خود غربی ها هم مدعی پیشرفت نیستند.

غرب در شرایطی که روز به روز از نظر فنی قوی تر و مجهزتر می شود در حال انحطاطی است که به سقوط آن منجر خواهد شد. از درون خودش،خودش را دارد می خورد و همین باعث فنا و سقوطش خواهد شد.

سولژنیستین در مقاله ی «از مجمع الجزایر گولاگ »در کیهان می نویسد:

غرب به دو معصیت گرفتار است وبه همین جهت تهدید به سقوط می شود: یکی خلاء آرمانی و دیگر جهنم خوشی ها.

  • کانون آموزش بسیج دانشجویی پیام‌نور رشت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.