تمدن اسلامی
فصل اول:سیر تشکیل تمدن اسلامی
هدف تمدن
از نظر هدف به طور کلی دو نوع مکتب و تمدن وجود دارد :
الف)مکتبی که هدفی روشن و مشخص معرفی می کند و راه وصول به آن پشت کردن به زندگی ،شرافت،کار و نشاط و جوشش و تکامل معرفی می کند:مانند همه ی مکتب های ریاضتی و رهبانیتی .
ب)مکتبی که به تمدن،نشاط،کار و پیشروی و استفاده از تنعمات دنیوی می خواند ولی نمی داند برای چه می خواند و برای چه تمدن را می خواهد.اینجا است که هدف باید پول و مادیات باشد و یا چیز دیگر.
پیامبران الهی توانستند هدف مشخصی را عرضه کنند و یک تمدن هدف دار به وجود آورند.آن ها گفتند هدف،خدا و زندگی ابدی باید باشد و در عین حال توانستند رابطه ای میان یک زندگی معقول و مرفه و میان آن هدف برقرار کنند ولی بشر امروز هنوز نتوانسته است هدفی معقول و مشخص معرفی کند و میان یک زندگی شرافتمندانه و پر از کار و نشاط و آن هدف،رابطه ای صحیص و معقول برقرار سازد .
اسلام هرگز مشوق درماندگی و فقر نبوده است بلکه همواره مشوق عزت و سربلندی مؤمنان بوده است.اسلام، پاسدار شخصیت و کرامت و شرف انسانی است و راهنمای او به اصلاح زندگی مادی علاوه بر زندگی معنوی است .
تمدن و نیاز به دین
متأسفانه علم و تمدن به تنهایی قادر نیست انسان را عوض کند همه ی ناراحتی های روانی بشر از ناحیه ی خود و دیگران ،ناشی از بی علمی و جهالت نیست بیشتر آنها ناشی از خود و شخصیت او است فقط ادیان هستند که هدفی مشخص و معنوی و فلسفه ای صحیص برای زندگی عرضه می دارند و میل ها را از بستگی و انحصار خارج می کند و دشمن سکون،قناعت،رضایت و اخلاد به زندگی دنیا می شوند در این زمینه،علم و مذهب برای معالجه معرفی می کند .
اسلام دین رشد است و نشان داده که عملاً می تواند جامعه را به جلو ببرد.هر گاه انسان هایی با هر نژادی،اسلام را از صمیم قلب بپذیرد و به دستورات آن عمل کنند همین خاصیت رشد،تکامل و روی پای خود ایستادن و دیگران را به حیرت واداشتن در آن ملت بروز خواهد کرد؛ویلدورانت در تاریخ تمدن می گوید" :تمدن شگفت انگیزتری از تمدن اسلام وجود ندارد،اگر اسلام طرفدار ثبات،جمود و یکنواختی می بود،باید جامعه را در همان حداقل جامعه ی عرب نگه بدارد،در حالی که (در طی کمتر از یک قرن) تمدن های وسیع مجاور را در خودش جمع کرد و از مجموع آنها تمدن عظیم تری را به وجود آورد.اسلام وابستگی های بیهوده را از بین برد و وابستگی هایی پولادین به وجود آورد.غلبۀ اسلام، غلبۀ اندیسۀ نو بر اندیشۀ کهنه بود،نه غلبۀقومی به قوم دیگر."
اسلام به شکل های زندگی توجه ندارد - به اینکه شکلی از شکل های زندگی را تثبیت کند – بلکه همیشه به روح زندگی توجه کرده است و به همین جهت از تصادم با پیشرفت های زندگی پرهیز دارد؛زیرا آنچه علم و صنعت و تکنیک آن راپیش می برد صورت زندگی و ابزار زندگی است .
نهضت علمی مسلمین
اسلام با تعلیمات مبتنی بر جست وجوی علم و ترک تعصبات قومی و مذهبی و اعلام امکان همزیستی با اهل کتاب،به تعبیر قرآن غل و زنجیر هایی را که به دست و پای مردم بسته شده بود پاره کرد و زمینه ی رشد یک تمدن عظیم و وسیع را فراهم ساخت.
پرفسور ارنست کونل آلمانی،استاد هنر اسلامی در دانشگاه برلین،در سال های 1935-1964می گوید:(مسلمانان از نژاد های مختلف بر روی اختلافات نژادی خود پل بسته بودند،یعنی اسلام برای اولین بار توانست وحدتی سیاسی و اجتماعی براساس عقیده و مرام و مسلک به وجود آورد.)
توصیه و تأکید اسلام در توجه به علم و علما،علت و موجب اصلی آشنایی مسلمین با فرهنگ و دانش انسانی بود.قرآن مکرر مردم را به تفکر و تدبیر در احوال کائنات و تأمل در اسرار آیات دعوت کرده و مکرر به برتری اهل علم و درجات آنها اشاره کرده است.پیامبر اسلام به علم و سواد تشویق می کرد حتی به برخی از یارانش فرمان داد زبان سریانی بیاموزند .
یکی از علل سرعت پیشرفت مسلمین،اخذ علوم و صنایع بدون تعصب بوده است.مسلمانان از علم در هر نقطه و در دست هر کس می یافتند،بهره می گرفتند.به اصطلاح امروز،روح تساهل بر آنها حکمفرما بوده است .
فصل دوم : تمدن اسلامی در اوج
نخستین حوزۀ علمی
تمدن اسلامی و به طور خاص علوم و فرهنگ اسلامی،به تدریج رشد کرد و بالید و بارور شد.جوشش و جنبش علمی مسلمین از مدینه آغاز شد.اولین کتابی که اندیشه ها را به خود جلب کرد و مسلمین در پی درس و تحصیل آن بودند،قرآن و پس از قرآن،احادیث بود. اولین بار عرب حجاز در مدینه با مسئله استادی و شاگردی و نشستن در حلقۀ درس و حفظ و ضبط آنچه از استاد می شنود آشنا شد. جرجی زیدان پس ازآنکه از همت و تشویق حکمرانان مسلمان به عنوان یک عامل بسیار مؤثر ، یاد می کند و می گوید:"دانش پروری و علم دوستی بزرگان اسلام سبب شد که روز به روز مؤلف و کتاب در قلمرو اسلام فزونی یابد و دایرۀ تحقیق وسعت پیدا کند.پادشاه و وزیر و امیر و نادار و عرب و ایرانی و رومی و هندی و...در تمام شبانه روز به تألیف مشغول شدند و خلاصه آنکه هر جا اسلام حکومت می کرد علم و ادب به سرعت پیشرفت می کرد ".
نقطۀ آغاز حرکت علمی
نخستین موضوع و نقطۀ آغاز حرکت علمی مسلمین،قرآن است.به واقع سلول حیاتی زنده ای که در جامعۀ اسلامی پدید آمد،رشد کرد و تکامل یافت،تا به شکل گیری تمدن عظیم اسلامی منجر شد، عشق بی حد مسلمین به قرآن بود مسلمانان علوم خویش را از تحقیق و جست وجو در معانی و مفاهیم آیات قرآن و سپس حدیث آغاز کردند .
شروع تدوین و تألیف
کتابت و یاداشت از زمان پیغمبر اکرم (ص) معمول شد و ادامه یافت.ادوارد براون مدعی است که در قرن اول هجری با اینکه شور علمی مسلمنان فوق العاده زیاد بود،کتابی تدوین نشد،کلیۀ معلومات سینه به سینه و نسل به نسل به صورت شفاهی منتقل میشد و قرآن تقریباً تنها اثری بود که به نثرعربی باقی بود.علامۀ جلیل ،مرحوم آیت الله سید حسن صدر،در کتاب نفیس تأسیس الشیعة علوم الاسلام بطلان این نظریه را اثبات کرده اند.
شکوفایی علوم
جرجی زیدان می گوید:"یکی از مزایای تمدن اسلامی این است که علوم پراکندۀ یونان،ایران،هند،و کلکده را به عربی نقل کرد و چیزهایی بر آن افزود و آن را ترقی داده،کامل کرد." سرعت توسعه،کلیت و همه جانبگی،شرکت طبقات مختلف اجتماع،اشتراک مساعی ملل گوناگون،چیزهایی است که اعجاب ها را در مورد تمدن اسلامی سخت برانگیخته است .
الف) قرائت و تفسیر
در میان علوم اسلامی،نخستین علمی که تکوین یافت،علم قرائت و پس از آن علم تفسیر بود.در میان تابعین و شاگردان آنها که در قرن اول و دوم می زیسته اند،ده نفرند که به عنوان متخصص فن قرائت شناخته شده اند.از آن ده نفر هفت معروف تر،مشهورتر،معتبرترند و به «قراء سبعه»معروف اند .
ب)حدیث و روایت
فن حیث یعنی استماع،قرائت،ضبط،جمع و نقل سخنان رسول اکرم(ص) یا ائمۀ اطهار(ع).این فن نیز مانند تفسیر به دو شاخۀ شیعی و سنی منقسم می شود.اولین و دومین کتاب حدیثی شیعه،کتاب علی(ع) و مصحف فاطمه (ع) است و به جز این دو،از کتاب حدیثی ابورافع که در سنن و احکام و قضایا بود می توان یاد کرد،او را نخستین مصنف شیعه دانسته اند.در طبقۀ بعد صحیفۀ سجادیه است که این اثر جاوید به نام «زبورآل محمد »معروف است .
ج)فقه و فقاهت
از مهم ترین فنون علمی اسلامی،فن فقه است.فقه عبارت است از فن استخراج و استنباط احکام از مدارک کتاب،سنت،اجماع و عقل.از قرن سوم تا کنون فقه حیاتی مستمر داشته و هرگز قطع نشده است حوزه های فقهی بدمن و فقه در این یازده قرن و نیم دائر بوده اند.رابطه ی استاد و شاگردی در همۀ این مدت هرگز قطع نشده است.اگر برای مثال از استاد بزرگوار خود مرحوم آیت الله بروجردی شروع کنیم،می توانیم سلسلۀ اساتید فقهی را تا عصر ائمۀ اطهار علیهم السلام به طور مسلسل بشماریم.چنین حیات متسلسل و متداوم یازده قرن و نیمی،ظاهراً در هیچ تمدن و فرهنگی غیر از تمدن و فرهنگ اسلامی وجود ندارد.مرکز فقه و فقاهت نیز قبل از صفویه ایرامن نبوده است.در بتدا بغداد مرکز فقه بود،سپس نجف به همت شیخ طوسی مرکز شد.طولی نکشید که جبل عامل و پس از آن و قسمتی مقان با حله،که شهر کوچکی است در عراق ،مرکز فقه و فقاهت بوده است .
د) ادبیات
مقصود از ادبیات نحو و صرف و لغت،بلاغت،شعر و تاریخ است.مورخان مسلمان اجماع دارند که مبتکر علم نحو امیرمؤمنان علی (علیه السلام ) است.می توان گفت شاید در کمتر رشته ای،مانند رشتۀ تاریخ،تألیف صورت گرفته باشد.جرجی زیدان می گوید:"مسلمانان بیش از از هر ملت دیگر در تاریخ پیشرفت کرده و کتاب نوشتند ."
ه) کلام
علم کلام نیز یک علم صد در صد اسلامی است.کلام به اصول عقاید اسلامی و دفاع از آنها مربوط است.پیدایش علم کلام در دینی مانند اسلام که بسیاری دربارۀ مبدأ و معاد و انسان و جهان طرح کرده است و در اجتماعی مانند اجتماع اسلامی قرون اولیه که یک نشاط علمی نیرومند بر آن حکومت می کرد،طبیعی است.اولین مکلم شیعه که مسائل کلامی کتاب تألیف کرده،علیبن اسماعیل بن میثم تمار است .
و) فلسفه و حکمت
فلسفه به مفهوم متعارف،اولین بار از ترجمۀ کتب یونانیان و احیاناً هندیان آغاز شد.این کار در قرن دوم هجری شروع شد.برخی مدعی هستند که اولین بار،ترجمه و نقل علوم بیگانه،اعم از طب و ریاضی و فلسفه،به وسیلۀ خالد بن یزید بن معاویه در قرن اول شروع شد.دربارۀ فلسفۀ اسلامی چند نکته گفتنی است :
1.از نیمه اول قرن سوم که تاریخ فلسفۀ اسلامی آغاز می شود تا پایان قرن چهارم،دورۀ ترجمه است. در این دوره بسیاری از فیلسوفان مترجم بوده اند و بسیاری از مترجمان،خود فیلسوف بوده اند.
2.مترجمان،غالباً یهودی یا مسیحی یا صابئی بوده اند،در میان آنها مترجمان مسلمان کمتر می یابیم . مترجم زردشتی هم پیدا نمی شود .
3.در دورۀ بعد از دورۀ ترجمه،تا قرن ششم و هفتم و تا اندازه ای در دورۀ ترجمه،اکثر فلاسفه ضمن اینکه فیلسوف اند،در فن پزشکی مهارت دارند.بو علی سینا از این قبیل است.در بسیاری نیز پزشکی بر فلسفه غلبه داشت .
4. در میان فلاسفه مسلمان،اکثریت با فلاسفۀ شیعه است.فلاسفۀ غیر شیعی به استثنای فیلسوفان اندلس که از محیط و اندیشۀ تشیع دور بوده اند،اکثریت قریب به اتفاق تمایلات شیعی دارند
5.مرکز تعلیم و تعلم فلسفه ،قبل از ابن سینا،بغداد بود.ابن سینا مرکزیت را به ایران منتقل کرد.
6. با آمدن مغول،از یک سو و حملات امثال غزالی از سوی دیگر بساط فلسفه از غیر ایران کم و بیش برچیده شد.با طلوع دولت صفویه و نهضت جدید علمی و فلسفی در اصفهان،بار دیگر به وسیلۀ میر داماد و صدرالمتألهین فلسفه رونق جدیدی یافت .
ز) عرفان و تصوف
یکی از علومی که در دامن فرهنگ اسلامی زاده شد،رشد یافت و تکامل پیدا کرد،علم عرفان است. عرفان و متصوفه هر چند یک انشعاب مذهبی در اسلام تلقی نمی شوند و خود مدعی چنین انشعابی نیستند و در همۀ فرق و مذاهب اسلامی حضور دارند،در عین حال یک گروه وابسته و به هم پیوستۀ اجتماعی هستند .
وامداری تمدن جدید
دین اسلام گذشته از معنویت و دعوت به آخرت،توانست یک تمدن به وجود آورد و ملل گوناگونی را به یکدیگر پیوند دهد،تمدنی که حق بسیاری بر تمدن اروپادارد. گوستاو لوبر می گوید:"بعضی از اروپاییان عار دارند که اقرار کنند که قومی کافر و ملحد[یعنی مسلمانان]سبب شده اروپای مسیحی از حال توحش و جهالت خارج گردد.لذا آن را متکوم نگه می دارند.نفوذ اخلاقی همین اعراب زاییدۀ اسلام ،آن اقوام وحشی اروپا را که سلطنت روم را زیر و زبر نمودند،داخل در طریق آدمیت نمود و نیز نفوذ عقلانی آنان دروازه علوم و فنون و فلسفه را که از آن به کلی بی خبر بودند به روی آنها باز کرد.تا ششصد سال استاد اروپاییان بودند."
فصل سوم : سهم ایران در تمدن اسلامی
اسلام در ایران
در زمان پیدایش اسلام ،ایران و غیرایران درجاهلیت عمیقی فرو رفته بود افکار و عقاید به پستی گراییده و حکومتها فاسد شده بودند.اسلام آمد و معیارها را دگرگون ساخت. بندها را پاره کرد و روحی تازه به پیکر نیم جان ملتها و از آن جمله ملت ایران دمید.برخی ازمستشرقان و در رأس همه آنها سرجان ملکم انگلیسی،دو قرن اول ایران اسلامی را به اعتبار اینکه در این دو قرن ایران جزء قلمرو کلی خلافت بوده و از خود حکومت مستقلی نداشته است،دوره سکوت و سکون و احیانا دوره بردگی ایرانیان نامیده اند!در صورتی که دراین دو قرن،ایرانیان بایک ایدئولوژی جهانی و انسانی فوق نژادی آشنا شدند و حقایقش را به عنوان حقایقی آسمانی و مافوق زمان و مکان پذیرفتند.
خدمات اسلام به ایران
در پاسخ به این پرسش که"اسلام به ایران چه داد؟" می توان به نمونه های ذیل که نشان وامداری ایرانیان نسبت به تمدن اسلامی است،اشاره کرد:
-اسلام ،تشتت افکار وعقاید مذهبی را از ایران گرفت و به جای آن وحدت عقیده برقرارکرد.
-اسلام از نفوذ و توسعه مسیحیت در ایران و در مشرق زمین به طور عموم جلوگیری کرد.
-اسلام حصارمذهبی و سیاسی ای رادرهم شکست که گرداگرد ایران کشیده شده بود و نمی گذاشت ایرانی استعداد خویش را در میان ملتهای دیگر بروز دهد و این ملت از محصول اندیشۀ سایر ملل مجاور یا دوردست استفاده کند .
-اسلام،مانع تحصیلی را از سر راه تودۀ مردم ایران برداشت .
-اسلام،ایرانیان را هم به خودشان و هم به جهانیان شناساند.رژیم موبدی استعدادکُش پیش از اسلام،سبب شده بود که برخی خارجیان اشتباه کرده،اساساً استعداد ایرانیان را تحقیر کنند .
-اسلام ،جهان بینی ایرانی را دگرگون ساخت و خرافات ثنوی را با همۀ بدبینی های ناشی از آن، از روح و اندیشۀ ایرانی بیرون ریخت.
-اسلام،توحید و خدا را برای ایرانیان ارمغان آورد.خدمت اسلام به ایران از این لحاظ بیش از خدمت این دین به عربستان است.جاهلیت ایران گرفتار شرک در خالقیت بود .
-اسلام اصل توحید را پایۀ اصلی قرار داد که علاوه بر اینکه مبنای فلسفی دارد،خود محرک فکر و اندیشه است .
-اسلام،عبادت هایی در نهایت معقولیت و در اوج معنویت و در کمال لطافت اندیشه برقرار کرد.
-اسلام،اجتماع طبقاتی آن روز را بر دو رکن خون و مالکیت قائم بود درهم ریخت .
-اسلام،در آیین زرتشتی نیز اثر گذاشت و به طور غیر مستقیم موجب اصلاحات عمیقی در آن شد .
-از زمانی که سایۀ اسلام بر این مملکت گسترده شده است،هر خطری که برای مملکت پیش آمده به وسیلۀ اسلام دفع شده است .
از تمدن ایرانی تا تمدن اسلامی
ایران پیش از اسلام دارای تمدنی درخشان و با سابقۀ طولانی بوده است و این تمدن در دورۀ اسلامی مورد استفاده قرار گرفت.مسلمین نظامات اداری خود را از ایران اقتباس کردند،دفاتر و دواوین دستگاه خلافت به سبک دفاتر و دواوین ایران تنظیم می شد و احیاناً زبان اداری و دفتری زبان فارسی بود.بعدها خود ایرانیان مسلمان،ترجیح دادند که آن را به زبان عربی برگردانند.دانشگاه جندی شاپور در آن زمان ساسانیان تأسیس شد.این دانشگاه را مسیحیان ایرانی اداره می کردند و یک از مراکز بزرگ فرهنگی جهان شد.این مرکز بزرگ،در دورۀ اسلام ادامه یافت و وقفه ای در کارش حاصل نشد،این دانشگاه یکی از مراکزی بود که به تمدن اسلامی یاری رساند و به آن خدمت کرد .
انگیزه های پیشاهنگی
تمدن اسلامی از آن هیچ قوم به خصوصی نیست،بلکه از آن اسلام و مسلمانان است .
لازم است یک نظر کلی به جهان اسلام از نظر انگیزه ها و محرک ها بیفکنیم.در جهان اسلام حرکتی علمی و فرهنگی به وجود آمد که در آن عرب،ایرانی، هندی،مصری،الجزایری،تونسی،مراکشی،سوری و حتی اسپانیایی شرکت داشت.محرک این واحد عظیم چه بود؟در اینجا چند فرضیه می توان ابراز داشت :
1.یک روح عربی در همۀ این ملت ها پیدا شده بود و همه این ملت ها تحت نام و عنوان «عربیت» یک حرکت هماهنگ به وجود آورده بودند .
2.ملت های اسلامی هر کدام تحت تأثیر ملیت و قومیت خاص خویش فعالیت می کردند.انگیزۀ هر ملتی احساسات خاص ملی خود آنها بود .
3.این ملت ها به دلیل خاصیت جهان وطنی علم از یک سو و تعلیمات انسانی و مافوق ملی و نژادی اسلام از سوی دیگر،در داخل مرزهای عقیدتی و فکری یکسان و خاصی زندگی می کردند .
خدمت ایرانیان به تمدن اسلامی
ایرانیان بیش از هر ملت دیگر،نیروهای خود را در اختیار اسلام قرار دادند.دراین جهت هیچ ملتی به پای ایرانیان نمی رسد،حتی خود ملت عرب که دین اسلام در میان آنها ظهور کرد.ایرانیان شاهکارهای خود را در راه خدمت به اسلام به وجود آوردند و جز نیروی عشق و ایمان نیری دیگری قادر نیست شاهکار خلق کند .
الف) نشر و تبلیغ اسلام
در این که ایران اسلامی تأثیر عظیمی در مسلمان شدن قاره ی هند داشته است جای تردید نیست. ایران،هند را تحت تأثیر دین خویش قرار داد و دین بودایی را حتی از خود هند عقب راند.نفوذ اسلام در چین از راه دعوت و تبلیغ به وسیلۀ مسلمانانی که چین رفته و احیاً سکونت گزیده اند صورت گرفت. سهم ایرانیان در نفوذ اسلام در چین نیز سهم عظیمی بوده است .
ب) سربازی و فداکاری
درخود ایران قرن و موسوم ،برخی نهضت ها صورت گرفت که جنبۀ ضد اسلامی داشت و سرکوب شد. دقت در تاریخ نشان می دهد که این ایرانیان مسلمان بودند که آن قیام ها را سرکوب کردند نه مردم عرب .
ج) علم و فرهنگ
صحنۀ علم و فرهنگ،وسیع ترین و پرشورترین میدان های خدمات ایرانیان به اسلام است.افتخار و امتیاز ایرانیان در دورۀ اسلام در همین است.ادوارد براون می گوید:"اگر از علومی که عموماً به اسم عرب معروف است،اعم از تفسیر و حدیث و الهیات و فلسفه و طب و لغت و تراجم احوال و حتی صرف و نحو زبان عربی،آنچه را که ایرانیان در این مباحث نوشته اند مجزا کنید بهترین قسمت آن علوم از میان می رود."
د) ذوق و صنعت
یکی از مظاهر خدمات ذوقی و احساسی ایرانیان به اسلام،خدماتی است که از راه زبان فارسی به اسلام کرده اند.ادیبان و عارفان و سخنوران ایرانی،حقایق اسلامی را با تمثیلاتی لطیف مجسم کرده و معانی لطیف قرآنی را در قالب حکایت هایی شیرین بیرون آورده اند.مثنوی مولوی بهترین شاهد این مدعا است .
فصل چهام : حیات اسلام و زوال تمدن اسلامی
سیر قهقرایی تمدن اسلام
-چطور شد مسلمانان پس از آن همه پیشروی و ترقی در علوم و معارف و صنایع و نظامات،به قهقرا بر گشتند؟
-مسئول این انحطاط و سیر قهقرایی چیست و کیست؟
-آیا خود اسلام را باید مسئول انحطاط مسلمین دانست یا ملل و اقوام غیر مسلمان را که در طول تاریخ چهارده قرنی اسلام ،به انحنای مختلف،با مسلمانان سروکار داشته اند؟
پاسخ به این پرسش ها،کار ساده ای نیست،یک رشته مباحث نسبتاً طولانی باید پیش کشیده شود و در هر یک از آنها با اسلوب علمی،تحقیق کافی صورت بگیرد زیرا یافتن راه اصلاح اوضاع حاضر جهان اسلام بستگی زیادی به پیدا کردن علل و موجبات انحطاط آنها در گذشته .
تعالی و انحطاط تمدن ها
هر مکتب اجتماعی،دربارۀ علل تعالی و ترقی جوامع و علل انحطاط و انهدام آنها نظر می دهد.در قرآن چهار عامل مؤثر در اعتلا و انحطاط بر می خوریم :
-عدالت و بی عدالتی
-اتحاد وتفرق: قرآن دستور می دهد که بر اساس ایمان و گرایش به ریسمان الهی متحد و متفق باید و واز تفرقه و تشتت بپرهیزید.
-اجرا یا ترک امر به معروف و نهی از منکر
-فسق،فجور و فساد اخلاقی
علل رکود و انحطاط
علل انحطاط مسلمانان،با توجه به گفته های دیگران،اعم از مسلمان و غیرمسلمان.توجه به موضوعات و مسائل و جریان هایی که طبعاً طرف این احتمال هست،در سه بخش کلی باید بررسی شود:
-بخش اسلام
-بخش مسلمین
-عوامل بیگانه:از صدر اسلام همواره اسلام دشمنان سرسختی در خارج یا داخل خود داشته است. که غالباً بیکار نبوده و از پشت به اسلام خنجر زده اند .
فصل پنجم : چشم انداز تمدن اسلامی
محوریت علم
در محوریت علم در معتقدات و دستورات اسلامی باید به چند اصل توجه داشته باشیم :
1.استقلال و عزت جامعه اسلامی:اسلام نمی پسندد که ملت مسلمان زیر دست یک ملت غیر مسلمان باشد.
2.علم، پایۀ عزت ها و استقلال ها
3.فریضه ی علم،مفتاح سایر فرایض
کدام علم؟
بعضی علم را علوم دینی و بعضی علوم را غیر دینی می خوانند.اساساًاین تقسیم درستی نیست که ما علوم را به دو رشته تقسیم کنیم علم دینی و علم غیردینی،تا این توهم برای عده ای به وجود بیاید که قسمتی از علوم، از اسلام بیگانه اند.جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضا می کند هر علمی را که برای جامعۀ اسلامی لازم و ضروری است علم دینی بخوانیم .
پاسخی به نیاز دنیای امروز
قرآن در آیات زیبا و دلنشین خود سه چیز را به عنوان شدیدترین نیازمندی های بشر یادآوری می کند :
1. ایمان به «الله »؛جهان را صاحبی باشد خدا نام،به عبارت دیگر تفسیری روحانی از جهان.
2. ایمان به رسول و رسالت او؛او تعلیمات آزادی بخش و جانداری که تکامل اجتماع را بر مبنای روحانی توجیه کند و به زندگی رنگی معنوی بدهد .
3.جهاد به مال و نفس در راه خدا؛آزادی و آزادگی معنوی .
نیازی مبرم تر از این نیازها نمی توان یافت و در میان مکتب ها،تنها اسلام که قدرت پاسخ گویی به این سه نیاز را دارد.
وجدان جهان ترازوی عدل الهی است،حقیقت برای همیشه مختوم نمی ماند،حقیقت خود به تجربه نشان داده است که در نهایت امر وجدان و انصاف دشمن را بر می انگیزد .
و آخرین سخن:آنچه که در حال حاضر آتیۀ تمدن اسلامی را امید بخش می کند درنگ در این نکته است:
"ملل اسلامی در حال بیدار شدن و به پا خاستن اند."
- ۹۲/۰۷/۱۹