ایمان
اهمیت ایمان
ایمان در قرآن جایگاه بلندی دارد و مؤمنان نزد خدا از منزلت والایی برخوردارند ، بعضی کلمات و جملات در قرآن زیاد تکرار شده به طوری که آن جمله ها با آن ترکیب مخصوص ، زبانزد عموم گردیده مانند :"الّذینَ آمَنُوا و عَمِلُوا الصّالِحاتِ"
البته قرآن کریم که همواره از ایمان سخن می گوید،هر ایمانی را منظور ندارد ؛مقصود قرآن از ایمان ، ایمان به ذات اقدس ربوبی است که ایمان به او ایمان به همه ی حقایق عالم است . بدون شک ، ایمان و اعتقاد مذهبی برای بشر یک سرمایه است . تولستوی یکی از متفکرین و نویسندگان بزرگ قرن ما است او می گوید : ایمان آن چیزی است که آدمی با آن زندگی می کند .ایمان یکی از سرمایه ها، بلکه بالاترین آنها است . قرآن کریم می فرماید :"ای کسانی که ایمان آورده اید ، آیا شما به یک تجارت و بازرگانی که شما را از شکنجه های دردناک نجات می دهد راهنمایی کنم ؟به خدا و پیغمبر او ایمان بیاورید"
اهمیت ایمان مذهبی و اسلام
ایمان مذهبی پیوندی است دوستانه میان انسان و جهان و به عبارت دیگر ،نوعی هماهنگی است میان انسان و آرمانهای کلی جهان،اما ایمان و آرمانهای غیر مذهبی نوعی بریدگی از جهان و ساختن جهانی خیالی برای خود است که به هیچ وجه از جهان بیرون حمایت نمی شود .همچنین مقدسات بشر مانند: آزادی ،احسان و عدالت در گرو ایمانند . آن چیزی که بشر ندارد این است . حالا چه ایمانی ؟ این ایمان را از کجا بگیریم ؟ ایمان که قرار دادی نیست . ایمان یعنی وسیله ای که بتواند روح ما را بکشد و جذب کند یعنی بتواند بر سر ضمیر ما حکومت بکند ،شرط اولش این است که لااقل یک کتاب آسمانی روشنی موجود باشد ک حداقل انسان اطمینان داشته باشد که کتاب از صاحب خودش است . اگر ما وحی قرآن و نبوت خاتم را از دنیا بگیریم ، اصلا نبوت قابل اثبات نیست .
پیشینه ی مسئله ی ایمان
مسئله ایمان اگر چه در هنگام نزول وحی به صورت مسئله ای پیچیده و مبهم مطرح نشد ،ولی در همان هنگام نیز در موارد متعددی از پیامبر اسلام (صل الله علیه واله وسَلَم) درباره ی ایمان پرسش می شد که ایمان چیست؟ البته به نظر میرسد که در این دوره ماهیت ایمان مدنظر نبوده است بلکه بحث و گفتگو بیشتر درباره ی متعلق ایمان و سایر احکام آن بوده است .این نکته نشانگر آن است که معنای ایمان در عصر پیامبر بر همگان معلوم بوده .
ماهیت ایمان
بدون شک ایمان حقیقتی روحی و معنوی است نه جسمی و ظاهری . از آیه شریفه:"قالَتِ الاَعرابُ آمَنّا قَل لَم تُومِنُوا وَ لکن قُولُوا اَسلَمنا وَ لمّا یَدخُلِ الاِیمانُ فی قُلُوبِکم" می فهمیم که ایمان واقعیت و حقیقتی است مربوط به روح انسان،نه مربوط به جسم انسان،نه مربوط به پیشانی انسان که آثار سجده داشته باشد یا نداشته باشد و نه مربوط به زبان انسان که ذاکر خدا باشد یا نباشد ، بلکه به ریشه ی این امور مربوط می شود . وقتی از ائمه سؤال می کنند که ایمان چیست؟ می فرمایند : ایمان با سه چیز محقق می شود : اعتقاد قلبی ، اقرار به زبان و عمل با اعضا و جوارح
در قرآن هرجا که مؤمنان تمجید شده اند یعنی کسانی که شهادتین را می گویند و در دل اعتقاد دارند و با جوارح خودشان عمل می کنند .
مولفه های ایمان
1.اختیار و ایمان
در اسلام اجبار وجود ندارد .اولین دلیلش این است که ایمان اجبار بردار نیست . آنچه پیامبران می خواهند ،ایمان است نه اسلام ظاهری و ایمان هم اجبار بردار نیست،چون ایمان اعتقاد است ،گرایش است ، علاقه است . اعتقاد را که با زور نمی شود ایجاد کرد ، علاقه مهر و محبت را که به زور نمی شود ایجاد کرد . اگر می خواهیم ایمان در دل مردم ایجاد کنیم ،راهش جبر و زور نیست .
خدا یا آزادی
از نظر اسلام ، اعتقاد و ایمان به خدا مساوی است با اینکه انسان آزاد و مختار باشد . آزادی به معنای واقعی ،گوهر انسان است . قرآن کریم خدا را بسیار بزرگ اراده و مشیتش را عام معرفی می کند، ولی از آزادی نیز سخت دفاع می کند .
"هر که به نعمت های زود گذر بسنده کند ، از آن نعمت ها هر چه خواهیم به هرکس که خواهیم زود دهیم و سپس جهنم را برای او قرار دهیم که در آن داخل شود نکوهیده و دور از رحمت و هر کس که خانه ی عاقبت خواهد و برای آن به مقدار لازم و شایسته کوشش کند و مؤمن باشد ،پس اینان از کوشش شان قدر دانی خواهد شد . هر دو آن گروه و این گروه را از بخشش پروردگارت مدد کنیم و و عطای پرودگارت منع شدنی نیست ".
2.آگاهی و ایمان
ایمان افزون بر معرفت،شناخت همان دانستن است . آیا ایمان در قرآن یعنی فقط شناخت؟ نه درست است که شناخت رکن ایمان است جزء ایمان است و ایمان بدون شناخت ایمان نیست ، ولی شناخت همه ی ایمان نیست .ایمان گرایش است ،تسلیم است. در ایمان عنصر گرایش ،عنصر تسلیم ،عنصر خضوع و عنصر علاقه و محبت هم خوابیده است ،ولی در شناخت،دیگر مسئله ی نیست.اگر ایمان همان طور که فلاسفه گفته اند فقط شناخت می بود شیطان باید اولین مؤمن باشد . ولی شیطان مؤمن نیست چون او شناسنده ی جاحد است ؛یعنی می شناسد ولی عناد و مخالفت می ورزد ، در مقابل حقیقتی که می شناسد تسلیم نیست ، گرایش به آن حقیقت ندارد،به. آن حقیقت علاقه ندارد ، به سوی آن حقیقت در حرکت نیست .بنابر این ایمان فقط شناخت نیست
مقصود ازاینکه ایمان اصالت دارد چیست؟ اینکه اسلام ایمان را به ما توصیه کرده است آیا از این نظر است که ایمان پایگاه اعتقادی عمل انسان است؟به عبارت دیگر آیا چون انسان خواه ناخواه موجودی است که فعالیتش فکری است و اگر بخواهد یک برنامه عملی در زندگی داشته باشد و به هدف های خود در زندگی برسد بدون یک زیربنای فکری و اعتقادی امکان ندارد پس به این دلیل باید یک زیر بنای فکری و اعتقادی (به نام ایمان ) به او داد تا بتواند این رو بناهای فکری را بر اساس آن زیربنا بسازد.
اخیرا بسیاری از کمونیست ها در دنیا پیدا شده اند که کمونیسم را از ماتریالیسم تفکیک کرده اند و گفته اند که نه تنها برای ما ماتریالیسم را به صورت یک اصلی که نمی شود ردش کرد در نظر بگیریم ؛ما کمونیسم را می خواهیم ولو منهای ماتریالیسم باشد .
رابطه علم و ایمان
در رابطه ی علم و ایمان از دو ناحیه می توان سخن گفت : یکی اینکه آیا تفسیر و برداشتی که ایمان زا و آرمان خیز باشد و در عین حال مورد تأیید منطق باشد و جود دارد ، یا تمام تفکراتی که علم و فلسفه به ما می دهد همه بر ضد ایمان ها و دلبستگی ها و امید ها و خوشبینی ها است این همان مسئله ای است که تحت عنوان جهان بینی مطرح می شود و در آنجا روشن می شود که جهان بینی اسلامی تفسیری ایمان زاست که مورد تأیید منطق هم هست .
جانشینی علم و ایمان
پس از شناخت نقش علم و ایمان روشن است که نه علم می تواند جاشین علم شود نه ایمان می تواند جانشین علم شود .تجربه های تاریخی نشان داده است که جدایی علم و ایمان خسارت های غیر قابل جبران به بار آورده است.ایمان را در پرتو علم باید شناخت؛ایمان در روشنایی علم از خرافات دور می ماند. با دور افتادن علم از ایمان،ایمان به جمود و تعصب کور و با شدت به دور خود چرخیدن و راه به جایی نبردن تبدیل می شود .
علم بدن ایمان نیز تیغی است در کف زنگی مست؛چراغی است در نیمه ی شب در دست دزد برای گزیده تر بردن کالا! این است که انسان عالم بی ایمان امروز با انسان جاهل بی ایمان دیروز، از نظر طبیعت و ماهیت رفتارها و کردارها کوچکترین تفاوتی ندارد .
3.عمل و ایمان
عمل در اسلام از اهمیت به سزایی برخوردار است سرنوشت انسان را عمل او شکل می دهد . این طرز تفکر واقع بینانه و منطقی و منطبق با ناموس خلقت است وقتی که ما به قر آن و سنت پیغمبر و روایت های ائمه خودمان مراجعه می کنیم ، می بینیم عمل اصالت دارد می بینیم که آنها سعادت بشر باید به وجود بیاید .
فکر مسخ شده در امروز این است که می بینیم عمل به عناوین و اسامی مختلف تحقیر می شود. احیای تفکر اسلامی یکی از مواردش این است که بفهمیم اسلام دین عمل است .
شما وقتی نهج البلاغه را مطالعه می کنید می بینید دراین کتاب دو مطلب است که مرتب تکرار می شود :تقوا و عمل . در حدیث نبوی مهم عمل است و حسب و نسب کافی نیست .
نگاه منفی به عمل
مسئله ای که از قدیم بین علمای کلام مطرح بوده و آن این است که آیا اساس ،ایمان است؟اصلاً ایمان چیست؟تاریخ نشان می دهد که خلفای بنی امیه از نظر اینکه خودشان در عمل فاسق و فاسد بودند و این امر را نمی تواستند از مردم کتمان کنند و مردم هم می دانستند که اینها از نظر عمل فاسدند، این فکر را ترویج می کردند که اساس این است که ما ایمان داشته باشیم، اگر ایمان درست باشد عمل اهمیتی ندارد . علی بن ابی طالب علیه السلام از بهشت به بها تعبیر می کند و می گوید :"بهشت ثمن اعمال شماست."
آثار ایمان
بهجت و انبساط خاطر
اثر ایمان مذهبی ، از نظر بهجت زایی و انبساط خاطر آفرینی:
1.خوش بینی
خوش بینی به جهان و خلقت و هستی . ایمان مذهبی از آن جهت که تلقی انسان را نسبت به جهان شکل خاصی می دهد ، به این نحو که آفرینش را هدف دار و هدف را خیر و تکامل و سعادت معرفی می کند ،طبعاً دید انسان را نسبت به نظام کلی هستی و قوانین حاکم بر آن خوشبینانه می سازد . حالت فرد با ایمان در هستی مانند حالت فردی است که در کشوری زندگی می کند که قوانین و تشکیلات و نظامات آن کشور را صحیح و عادلانه می داند و به حسن نیت گردانندگان اصلی کشور نیز ایمان دارد و قهراً زمینه ی ترقی و تعالی را برای خودش و همه ی افراد دیگر فراهم می بیند و معتقد است که تنها چیزی که ممکن است موجب عقب ماندگی او بشود ، تنبلی و بی تجربگی خود اوست .ایمان است که زندگی را در درون ما بر ما وسعت می بخشد و مانع فشار عوامل روحی می شود .
2.روشن دلی
انسان همین که به حکم ایمان مذهبی جهان را به نور حق و حقیقت روشن دید ، همین روشن بینی ، فضای روح او را روشن می کند و در حکم چراغی می شود که در درونش روشن شده باشد،بر خلاف یک فرد بی ایمان که جهان در نظرش پوچ است،تاریک است،خالی از درک و بینش و روشنایی و به همین سبب خانه دل خودش هم در این تاریک خانه،تارک و مظلم است .
3.امیدواری به نتیجه ی خوب تلاش خوب
از نظر منطق مادی ، جهان نسبت به مردمی که در راه صحیح و یا راه باطل،راه عدالت و یا ظلم می روند بی طرف و بی تفاوت است نتیجه ی کارشان تنها به یک چیز وابسته است،مقدار تلاش و بس . ولی در منطق با ایمان،جهان نسبت به تلاش این دو دسته بی طرف و بی تفاوت نیست بلکه دستگاه آفرینش حامی مردمی است که در راه حق و حقیقت و درستی و عدالت و خیرخواهی تلاش می کنند. اِن تَنصُرُوا الله یَنصُرکم :"اگر خدا را یاری کنید خداوند شما را یاری می کند."
اِنَّ اللهَ لا یُضیعُ أَجرَالمُحسِنینَ :"اجر و پاداش نیکوکاران هرگز هدر نمی رود."
4.آرامش خاطر
آنچه که مایه ی سعادت انسان می شود دو چیز است : اول تلاش ،دوم اطمینان به شرایط محیط ،آنچه که انسان را به اضطراب و نگرانی می کشاند آدمی تکلیف خویش را درباره ی او روشن نمی بینید.
ایمان مذهبی به حکم اینکه به انسان که یک طرف معامله است ،نسبت به جهان که طرف دیگر معامله است،اطمینان و اعتماد می بخشد،دلهره و نگرانی نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان زایل می سازد و به جای آن به او آرامش خاطر می دهد.
5.برخورداری از لذت معنوی
انسان دو گونه لذت دارد : لذت های مادی که به یکی از حواس انسان تعلق دارد و لذات معنوی که از لذت های مادی هم قوی تر است و هم دیرپاتر،لذت عبادت و پرستش خدا برای عارف حق پرست از این گونه لذات است.ایمان حلاوتی دارد فوق حلاوت همه ی حلاوت ها .لذت معنوی آنگاه مضاعف می شود که کارهایی از قبیل کسب علم،احسان،خدمت،موفقیت و پیروزی،ازحس دینی ناشی گردد و برای خدا انجام شود و در قلمرو عبادت قرار گیرد .
نقش ایمان در بهبود روابط اجتماعی
آن چیزی که بیش از هر چیزی حق ررا محترم ،عدالت را مقدس، ذل ها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرارمی سازد،تقوا و عفاف را عمق وجدان آدمی نفوذ می دهد ،به ارزش های اخلاقی اعتبار می بخشد ، شجاعتمقابل با ستم ایجاد می کند و همه ی افرد را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند می دهد و متحد میکند ، ایمان مذهبی است .
نقش ایمان در کاهش ناراحتی
ایمان مذهبی در انسان نیروی مقاومت می آفریند و تلخی ها را شیرین می گرداند .انسان با ایمان می داند هر چیزی در جهان حساب معینی دارد و اگر عکس العملش در برابر تلخی ها به نحو مطلوب باشد .از نظر روانشناسان،مسلم و قطعی است که اکثر بیماری های روانی که ناشی از ناراحتی های روحی و تلخی های زندگی است ، در میان غیر مذهبی دیده می شود .افراد مذهبی به هر نسبت که ایمان قوی و محکم داشته باشند ، از این بیماری ها مصون ترند .
ایمان پشتوانه ی اخلاق
زیر بنای همه ی اصول اخلاقی و منطق همه آنها بلکه سر سلسه ی همه ی معنویت ها،ایمان مذهبی یعنی ایمان و اعتقادبه خدا است.زیر بنای هر اندیشه ی معنوی ایمان به خدا است .
اگر امان پیدا شد ،اخلاق و عدالت پابرجا می شود اخلاق و عدالت بدون ایمان مذهبی مثل نشر اسکناس بدون پشتوانه است مشکل عصر ما همین است خیال می کردند که علم کافی است ولی عمل نشان داد که اگر علم را از ایمان منفک بشود ، نه تنها برای اخلاق و عدالت مفید نیست،بلکه مضر هم هست .
ایمان،سلامت جسم و جان
امام علی علیه السلام در باره ی تقوا می فرماید :"دوای بیماری های روحی و شفای امراض جسمانی شما است."
البته معلوم است که ایمان،گرد و قرص و کپسول نیست.اثرش در سلامت جسم و جان وقتی فهمیده می شود که انسان بداند که آدم با ایمان روحی مطمئن تر و اعصابی آرامتر و قلبی سالم تر دارد دائماٌ در فکر نیست کجا ببرد و چه بخورد؟ اگر دیگران به نوایی رسیدند از حسادت آتش نمی گیرد عمرش طولانی تر می شود. ایمان حکم پیشگیری دارد ،البته مقصود این نیست که لازمه ی ایمان این است که با ید به همه ی محرومیت تن داد و تسلیم شد ،مقصود این است که با وجود ایمان ،محرومیت ها انسان را از پا در نمی آورد ، تعادل او را محفوظ نگه می دارد .
انطباق با محیط
اثر دیگر ایمان ایجاد تعادل و هماهنگی بین فرد و جامعه است.انسان علاوه بر محیط طبیعی،محیط اجتماعی هم دارد.انطباق فرد عبارت است از رضا و تسلیم به مصالح جمع و گذشت از میل ها و هوس های شخصی.دین عامل اصلی این تطابق است،زیرا دین است که به جامعه عدالت می دهد و به فرد رضا و تسلیم .
ایمان،تسلط بر نفس
تسلط بر نفس مثل مفاهیم اخلاقی از قبیل استقامت وعدالت است که فرضاً کسی به مذهب معتقد نباشد نمی تواند منکر آنها بشود اینها فرع بر دین و مذهب نمی باشند و مذهب اینها را به وجود نیاورده بلکه مذهب اجرای اینها را بهتر تأمین کرده است .
ایمان،خودیابی
انسان در پرتو یافتن خدا است که خود را می یابد؛ یعنی اگر انسان خدا را بیابد خود را می یابد و خود واقعی را می یابد ،این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند.خدا را یافتن مساوی با خود را یافتن ،خدا را از دست دادن مساوی با خود را از دست دادن است.بنده ی او شدن یعنی در مدار واقعی حرکت کردن.او را می خواهد که از او نیرو بگیرد و اصلاً بندگی او ایاک نعبد و ایاک نستعین است.مدد گرفتن از او است برای اینکه در سیر تکاملی خودمان برویم .
- ۹۲/۰۷/۱۹