تربیت ولایی4
خیلی سادگیست اگر انسان فکر کند تربیت امری است که به سادگی رخ میدهد.ساده اندیشی است که در بحث تربیت پیچیدگی های روح انسان را در نظر نگرفت.
انسان موجود پیچیده ای است. حضرت علی (ع) میفرمایند: هرکس خود را شناخت ، خدا را شناخته است!
یعنی ای انسان، تو نمیتوانی خودت را بشناسی، که اگر بتوانی خودت را بشناسی یعنی خدا را شناخته ای. مگر میتوانی به این سادگی خدا را بشناسی؟ پس به این سادگی هم نمیتوانی خودت را بشناسی( این از یک نگاه بیرونی به انسان) .
از یک نگاه درونی، شما یکی از قوای وجود انسان که اراده است را درنظر بگیرید،پیچیدگی شکل گیری اراده در وجود انسان و بعد به دنبال آننیت ها و اسراری که مخفی هستند در انسان آنقدر بالاست که موجب شده یکی از اساسی ترین مباحث فلسفی درمورد اراده ی انسان باشد. این اراده چگونه شکل میگیرد؟ و آیا انسان میتواند این اراده ی خودش را کنترل کند؟ درحالی که اسمش این است که اراده ی من است. من میخواهم!
اراده ی شما ناشی از محبت هایی است که قبلا در قلب شما ایجاد شده است. آنها وقتی مانعی نداشته باشند تبدیل به اراده میشوند.
باید منابع اراده را شناخت،آنها کی پدید آمده اند؟آنها چون وجود دارند شما اراده میکنید.
وقتی به اراده و نحوه ی شکل گیری آن نگاه کنی، میگویی من بی اراده هستم چون یک علاقه هایی قبل از آن وجود داشته که من را وادار به این اراده کرده است.
باید به سراغ آن علاقه ها برویم ، آن علاقه ها چرا ایجاد شده است؟
به طور اتفاقی نمیشود هیچ علاقه ای را بوجود آورد یا از دل بیرون کرد. یک فرایند پیچیده و طولانی اتفاق می افتد. به حدی که امام صادق (ع) میفرمایند: "تکان دادن یک کوه راحتتر از تکاندادن دل است."
روانشناسان بعد از سالها تجربه میگویند ما مشاوره میدهیم، مطالعه ی بالینی میکنیم و رفتار انسان ها را مطالعه میکنیم،اما تقریبا ما چیزی را نمیتوانیم تغییر دهیم! آن خود فرد است که اگر بخواهد خودش را تغییر میدهد. گفت و گوی ما این وسط یک بهانه است؛ درواقع انسان آن را بهانه ای برای خودش قرار میدهد که خودش را تغییر دهد.
اراده مسبوق به علاقه است.
قبل از اراده علاقه هایی است که اراده ی ما را ترتیب میدهند. و اینکه آن علاقه ها چگونه بدست آمده اند آن هم مسئله ی ساده ای نیست که انسان بتواند تشخیص دهد.
وجود انسان خیلی پیچیده است .تمام سیستم علم با همه ی گسترش آن از تفکر، حافظه، تا آگاهی های در سطوح مختلف و تمام رفتارها با مراتب و تنوعی که دارند همه در خدمت اینند که تغییر در گرایش های انسان ایجاد کنند!
اعتراف به اینکه من وجود پیچیده ای دارم موجب میشود که: اخلاص ارزشمند ترین امر معنوی بشود.(نهایت دین اخلاص است)
یک نمونه ی دیگر که خیلی به این پیچیدگی اشاره میکند نماز است.
تمام پیچیدگی ها و پنهانی ها و اسرار و احکام دینی که نسبت به آنها جهل داریم و ما نمیتوانیم جهلمان را نسبت به آنها برطرف کنیم بخاطر پیچیده گی روح انسان است.
یکی از نیاز های روحی و معنوی انسان اعتراف به این شکست است که برای معرفت به خود می خواسته است قدم بردارد و ناتوانی خود را درک کند.
هرکس تواضع کرد و شکست خورد در خودشناسی،و اعتراف کرد،آماده میشود برای تعبد!
ماچقدر در برابر یک پزشک تواضع داریم ؟ بخاطر این است که یقین داریم او دو کلاس سواد دارد و ما نداریم!! اگر ما اعتقاد داشته باشیم و باور کنیم که خداوند هم بیشتر از ما سواد دارد همینقدر به خدا هم تواضع میکنیم و نسخه هایش را ندیده عمل میکنیم!
اگر به شکست در خودشناسی اعتراف نکنیم علم کثیر خداوند هم در ما تاثیری نخواهد داشت.
خیلی ها سعی میکردند که روح انسان را ساده تحلیل کنند وقتی این پیچیدگی را اعتراف کنی آماده میشوی برای بندگی.
همان خدایی که دعوت میکند به تعقل، تعقل در اعتقادات، تعقل درمورد خودت و ... ما را دعوت میکند به معرفت. از ما میخواهد که معرفتمان را بالا ببریم. کمی اطراف خودمان را ببینیم و مرز جهالت خود را تشخیص دهیم.
حالا این انسان را چگونه تربیت کنیم؟ دستگیره ی روح او کجاست؟ مهمترین کار تربیتی چیست؟چه چیزی انسان را ارزشمند میکند؟ انسان چه زمانی در اوج سعادت قرار میگیرد؟
تسلیم شویم که نمیتوانیم پاسخ دهیم به این سوال!
اصلا خودمان را تسلیم اهل بیت کنیم.
چرا میگوییم تربیت ولایی؟
امام حسین (ع) فرمود: هرکسی ما را دوست داشته باشد از اهل بیت خواهد بود!
یعنی علاقه در ذات تغییر ایجاد میکند.
یعنی علاقه باعث تغییر در ماهیت انسان میشود...!
- ۹۲/۰۵/۱۸