دستاوردهای انقلاب(2)
مسئله هسته ای:
1.انرژى هستهاى و توانایى تولید سوخت هستهاى، در طول سالهاى نه چندان دورِ آینده، یک نیاز مبرم و قطعى براى ملت ایران است. اگر ملت ایران امروز براى کشور خود فناورى هستهاى را تحصیل نکند، چند سال بعد، آن روزى که این جوانها وارد بازار کار و فعالیت مىشوند، آن روزى که جمعیت ملت ایران میلیونها نفر از حالا بیشتر است؛ آن روز، ملت در یکى از اساسىترین نیازهاى خود مجبور است دستش را به طرف بیگانگان و احیاناً دشمنان دراز کند. مثل اینکه امروز ما نفت نداشته باشیم؛ نفت یک منبع تمام شدنى و تجدیدناپذیر است. نفت تا ابد که باقى نمىماند؛ اگر اینطور که امروز مصرف مىشود، مصرف شود، تا بیست سال، بیستوپنج سال دیگر نفت ملت ایران تمام خواهد شد. دنیا به جاى نفت به سراغ انرژىهاى جایگزین رفته است که از همه مهمتر و قابل اطمینانتر، انرژى هستهاى است. اگر کشور ما بیست سال دیگر انرژى هستهاى نداشته باشد، براى راهاندازى یک کارخانه، دستش به سمت کسانى دراز است که پیشرفت ملت ایران را به هیچ قیمتى نمىپسندند. آبرو و عزت ملت را مىگیرند تا یک مختصرى از آنچه که در اختیار دارند، به این ملت بدهند.(بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی1/1/85)
2.شما مىبینید در همان حالى که آمریکائیها پیشقراولند و بعضى از اروپائیها هم دنبالهروِ آمریکا در ضدیتِ با دستیابىِ ملت ایران به انرژى هستهاى و تلاش میکنند و تهدید میکنند و الفاظ درشت به کار میبرند، میروند با کشورهاى دیگرى که از لحاظ علمى و صنعتى بمراتب عقبماندهتر هستند و بسیار با ملت ایران فاصله دارند، قرارداد انرژى هستهاى میبندند! معناى این حرف چیست؟ معنایش این است که اگر انرژى هستهاى موجب وابستگى بیشتر یک ملت به خودشان شود، آن را براى آن ملت مجاز میدانند. آنها با آن انرژى هستهاى مخالفند که یک ملت با ابتکار خود، به دست خود، بدون نیاز به آنها، با استقلال کامل به دست آورده است. جوانان عزیز ما، ملت بزرگ ما، این امتیاز را پیدا کردهاند که به این رتبهى علمى و صنعتى پیشرفته با اتکاء به نیروى خود رسیدند؛ وابستگى ایجاد نکردند، بلکه این ضدِ وابستگى است. همین انرژى هستهاى براى دیگر ملتها که دولتهاى مستکبر به آنها میدهند، موجب وابستگى است؛ اما براى ملت ایران که خود از درون میجوشد، ابتکار میکند، نوآورى میکند، خودش خلاقیت و تولید میکند، موجب قطعِ وابستگى است. استکبار جهانى و دشمنان ملت ایران، با این دشمنند.(بیانات در مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)14/3/87)
3.بىشرمى و وقاحت استکبارى تا آنجاست که اظهار نظر مىکنند ایران به انرژى هستهیى احتیاجى ندارد! به شما چه! شما چه حقى دارید قضاوت کنید که ملتى حق دارد از انرژى هستهیى استفاده کند یا حق ندارد؟ زمامدارانى که جزو شریرترین چهرههاى دنیا هستند، زمامدارانى که از سرانگشت آنها در نقاط مختلف دنیا خون مىچکد، دولت جهانخوارى که هرجا توانسته، به ملتهاى گوناگون ستم کرده و دروغگویى و فریبگرى شعار و شیوه و رویهى اوست، جمهورى اسلامى و ملت ایران را متهم به دروغگویى مىکند؛ وقاحت از این بالاتر؟!مىگویند ملت ایران چرا باید از انرژى هستهیى استفاده کند. چرا استفاده نکند؟ ملت ایران انرژى هستهیى را از شما نه وام گرفت، نه دریوزگى کرد و نه از شما درخواست کرد؛ جوانان ما، دانشمندان ما و استعدادهاى درخشان ما خودشان توانستند به آن دست پیدا کنند؛ این یک دستاورد ملى است.سخنگویان استکبارى اعلام مىکنند که ما منتظریم انتخابات ایران برگزار شود، آنگاه راجع به مسألهى انرژى هستهیىِ صلحآمیز در ایران تصمیمگیرى کنیم! انتخابات ایران چه ربطى به شما دارد؟! انتخابات، متعلق به ملت ایران است. هر کس به وسیلهى این انتخابات سر کار بیاید و رئیسجمهور مردم شود، نه مىخواهد و نه این ملت اجازه مىدهند که برخلاف منافع آنها قدمى بردارد.(بیانات در دیدار مردم کرمان11/2/84)
4.امروز با تأسفِ فراوان دیده میشود که کشورهاى دارندهى بیشترین تسلیحات هستهاى، ارادهاى جدّى و واقعى براى حذف این ابزارهاى مرگبار از دکترین نظامى خود ندارند و آن را همچنان عامل رفع تهدید و شاخصى مهم در تعریف جایگاه سیاسى و بینالمللى خود میدانند. این تصور، به کلّى مردود و مطرود است.سلاح هستهاى نه تأمینکنندهى امنیت و نه مایهى تحکیم قدرت سیاسى است، بلکه تهدیدى براى این هر دو است. حوادث دههى 90 قرن بیستم نشان داد که داشتن این تسلیحات نمیتواند رژیمى همانند شوروى سابق را هم حفظ کند. امروز نیز کشورهائى را میشناسیم که با داشتن بمب اتم، در معرض امواج ناامنىهاى مهلکند.جمهورى اسلامى ایران استفاده از سلاح هستهاى و شیمیائى و نظائر آن را گناهى بزرگ و نابخشودنى میداند. ما شعار «خاورمیانهى عارى از سلاح هستهاى» را مطرح کردهایم و به آن پایبندیم. این به معنى چشمپوشى از حق بهرهبردارى صلحآمیز از انرژى هستهاى و تولید سوخت هستهاى نیست. استفادهى صلحآمیز از این انرژى، بر اساس قوانین بینالمللى، حق همهى کشورها است. همه باید بتوانند از این انرژى سالم در مصارف گوناگونِ حیاتى کشور و ملتشان استفاده کنند و در اِعمال این حق، وابسته به دیگران نباشند. چند کشور غربى که خود دارندهى سلاح هستهاى و مرتکب این کار غیرقانونىاند، مایلند توان تولید سوخت هستهاى را نیز در انحصار خود نگه دارند. حرکتى مرموز در حال شکلگیرى است تا انحصار تولید و فروش سوخت هستهاى را در مراکزى با نام بینالمللى ولى در واقع در پنجهى چند کشور معدود غربى، تثبیت و دائمى کنند.طنز تلخ روزگار ما آن است که دولت آمریکا که دارندهى بیشترین و مرگبارترین سلاحهاى هستهاى و دیگر سلاحهاى کشتار جمعى و تنها مرتکبِ بهکارگیرى آن است، امروز میخواهد پرچم مخالفت با اشاعهى هستهاى را به دوش بگیرد! آنها و شرکاى غربىشان رژیم صهیونیستىِ غاصب را به سلاحهاى هستهاى مجهز کرده و براى این منطقهى حساس، تهدیدى بزرگ فراهم کردهاند؛ اما همین مجموعهى فریبگر، استفادهى صلحآمیز از انرژى هستهاى را براى کشورهاى مستقل برنمیتابند و حتّى با تولید سوخت هستهاى براى رادیوداروها و دیگر مصارف صلحآمیز انسانى، با هرچه در توان دارند، ستیزهگرى میکنند. بهانهى دروغین آنان، بیم از تولید سلاح هستهاى است. در مورد جمهورى اسلامى ایران، آنان خود میدانند که دروغ میگویند؛ اما سیاستورزى، آنگاه که کمترین اثرى از معنویت در آن نباشد، دروغ را هم مجاز میشمرد. آیا آن که در قرن بیستویکم زبان به تهدید اتمى میگشاید و شرم نمیکند، از دروغگوئى پرهیز و شرم خواهد کرد؟!من تأکید میکنم که جمهورى اسلامى هرگز در پى تسلیحات هستهاى نیست، و نیز هرگز از حق ملّت خود در استفادهى صلحآمیز از انرژى هستهاى چشمپوشى نخواهد کرد. شعار ما «انرژى هستهاى براى همه، و سلاح هستهاى براى هیچکس» است. ما بر این هر دو سخن پاى خواهیم فشرد و میدانیم که شکستن انحصار چند کشور غربى در تولید انرژى هستهاى در چهارچوب معاهدهى عدم اشاعه، به سود همهى کشورهاى مستقل و از جمله کشورهاى عضو جنبش عدم تعهد است.(بیانات در شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد1/6/91)
بیداری اسلامی:
1.ریشه شکلگیری بیداری اسلامی چیست؟
بیدارى اسلامى یک حقیقتى است که اتفاق افتاده است. بعد از دهها سال متمادى تسلط دشمنان اسلام و دشمنان مسلمین بر جوامع اسلامى، چه به شکل استعمار مستقیم، چه به شکل استعمار جدید و استعمار غیر مستقیم، چه به صورت سلطهى فرهنگى یا سلطهى اقتصادى یا سلطهى سیاسى؛ بعد از سالهاى متمادى که ملتهاى مسلمان فشرده شدند در زیر این فشارهاى عظیم سلطهى غربى و دولتهاى اروپائى و آمریکائى بر کشورهاشان، بتدریج هستهى بیدارى، یقظهى اسلامى رشد کرده، ثبت شده است و دارد خود را نشان میدهد. مردم دنیاى اسلام امروز احساس میکنند که وسیلهى عزتشان، وسیلهى سربلندىشان، وسیلهى استقلالشان، اسلام است(91.11.10)
این جنبشها و انقلابهاى منطقه را که نگاه کنید، مىبینید همه مرتبط با عزت ملت است. این انقلابها، از یمن و بحرین بگیرید تا مصر و لیبى و تونس و همچنین کشورهائى که هنوز آتش زیر خاکسترند و یک روزى شعلهور خواهند شد، همهى اینها انگیزهشان بازگشت به عزت ملى و عدالت اجتماعى و آزادى، و همه در سایهى اسلام است.(90.3.14)
مردم هم آمدند توى صحنه. این، خصوصیت این قضیه است. چرا آمدند؟ آن چیزى که آنها را کشاند، به صورت واضحى مسئلهى عزت و کرامت انسانى آنها بود. در مصر، در تونس و همچنین در کشورهاى دیگر، غرور مردم به دست این حاکمان ظالم جریحهدار شده بود.(90.1.1)
2.چرا قیامهای منطقه، اسلامی هستند؟
اینکه میگوئیم بیدارى اسلامى، این حرف پایهدار است، ریشهدار است. ملتهاى مسلمان عدالت را میخواهند، آزادى را میخواهند، مردمسالارى را میخواهند، اعتناى به هویت انسانها را میخواهند؛ اینها را در اسلام مىبینند، نه در مکاتب دیگر؛ چون مکاتب دیگر امتحانداده و شکستخوردهاند. بدون مبناى فکرى هم که نمیشود به این اهداف بلند دست پیدا کرد. آن مبناى فکرى بر حسب ایمان و اعتقاد ملتهاى منطقه عبارت است از اسلام و بیدارى اسلامى. ماهیت جنبشها این است.(91.3.14)
دشمنان از کلمهى «بیدارى اسلامى» میترسند؛ سعى میکنند عنوان «بیدارى اسلامى» براى این حرکت عظیم به کار نرود. چرا؟ چون وقتى اسلام در هیئت حقیقى خود، در قوارهى واقعى خود بروز و ظهور پیدا میکند، تن اینها میلرزد. اینها از اسلامِ بردهى دلار نمیترسند؛ از اسلامِ غرق در فساد و اشرافیگرى نمیترسند؛ از اسم اسلامى که امتداد و انتهائى در عمل و در تودهى مردم نداشته باشد، نمیترسند؛ اما از اسلام عمل، اسلام اقدام، اسلام تودهى مردم، اسلام توکل به خدا، اسلام حسن ظن به وعد الهى که فرمود: «و لینصرنّ الله من ینصره»، میترسند. وقتى اسم این اسلام مىآید، نشانى از این اسلام پیدا میشود، مستکبرین عالم به خودشان میلرزند - «کأنّهم حمر مستنفرة. فرّت من قسورة» - لذا نمیخواهند عنوانِ بیدارى اسلامى باشد. ولى ما معتقدیم نخیر، این یک بیدارى اسلامى است، بیدارى حقیقى است، و رسوخ پیدا کرده است، امتداد پیدا کرده است، به این آسانىها هم دشمنان نمیتوانند آن را از راه خودش منحرف کنند.(91.9.21)
3.راهبرد دشمن در برابر بیداری اسلامی چیست؟
امروز مهمترین دستاویز دشمن براى مقابلهى با بیدارى اسلامى، ایجاد اختلاف است. مسلمان را در مقابل مسلمان قرار دادن، مسلمان را به دست مسلمان از بین بردن، اینها را به هم مشغول کردن؛ چه چیزى بهتر از این براى دشمنان استقلال اسلامى که مسلمانان را به هم مشغول کنند؟(91.11.10)
غربیها و آمریکا بعد از آنکه عوامل خود را در این کشورها از دست دادند، دو تا ترفند را در پیش گرفتند: یکى فرصتطلبى، یکى شبیهسازى. فرصتطلبىشان این بود که خواستند این انقلابها را مصادره کنند؛ یعنى سر مردم را کلاه بگذارند، با آنها اظهار همراهى کنند، افراد طرفدار خودشان را سر کار بیاورند. آنها در این کار شکست خوردند. دوم، شبیهسازى بود. شبیهسازى یعنى شبیه آنچه را که در مصر و در تونس و در لیبى و در بعضى از کشورهاى دیگر اتفاق افتاده است، مثلاً بتوانند در ایران - ایرانِ مردمسالارى دینى، ایرانِ ملت - پیاده کنند! عواملشان در داخل کشور، مردمان ضعیف، فرومایه، حقیقتاً دستخوش هوىهاى نفسانى، سعى کردند شاید بتوانند این کار را بکنند. خواستند در اینجا حرکتِ شکستخورده، حرکت کاریکاتورىِ مضحک به وجود بیاورند؛ اما خب، ملت ایران توى دهنشان زد.(90.1.1)
روحانیان و رجال دینشناس کمابیش در همه جا مرجع فکرى و سنگ صبور روحى مردم بودهاند و هرجا که در هنگامهى تحولات بزرگ، در نقش هدایتگر و پیشرو ظاهر شده و در پیشاپیش صفوف مردم در مواجهه با خطرات حرکت کردهاند، پیوند فکرى میان آنان و مردم افزایش یافته و انگشت اشارهى آنان در نشان دادن راه به مردم، اثرگذارتر بوده است. این به همان اندازه که براى نهضت بیدارى اسلامى داراى سود و برکت است، براى دشمنان امت و کینهورزان با اسلام و مخالفان حاکمیت ارزشهاىاسلامى ، دغدغهآفرین و نامطلوب است و سعى میکنند این مرجعیت فکرى را از پایگاههاى دینى سلب کرده و قطبهاى جدیدى براى آن بتراشند؛ که به تجربه دریافتهاند که با آنان میتوان بر سر اصول و ارزشهاى ملى براحتى معامله کرد! چیزى که در مورد عالمان باتقوا و رجال دینىِ متعهد هرگز اتفاق نخواهد افتاد.(92.2.9)
4.انقلابهای منطقه بر چه اصولی متکی است؟
در چنین انقلابهائى، اصول و ارزشها و هدفها، نه در مانیفستهاى پیشساختهى گروهها و حزبها، بلکه در ذهن و دل و خواست آحاد مردمِ حاضر در صحنه، نگاشته و در قالب شعارها و رفتارهاى آنان اعلام و تثبیت میشود. با این محاسبه بروشنى میتوان تشخیص داد که اصول انقلابهاى کنونى منطقه، مصر و دیگر کشورها، در درجهى اول اینها است:
احیاء و تجدید عزت و کرامت ملى که در طول زمان با دیکتاتورى حاکمان فاسد و با سلطهى سیاسى آمریکا و غرب، در هم شکسته و پایمال شده است.
برافراشتن پرچم اسلام که عقیدهى عمیق و دلبستگى دیرین مردم است و برخوردارى از امنیت روانى و عدالت و پیشرفت و شکوفائىاى که جز در سایهى شریعت اسلامى به دست نخواهد آمد.
ایستادگى در برابر نفوذ و سلطهى آمریکا و اروپا که در طول دو قرن بیشترین لطمه و خسارت و تحقیر را بر مردم این کشورها وارد آوردهاند.
مبارزه با رژیم غاصب و دولت جعلى صهیونیست که استعمار چون خنجرى در پهلوى کشورهاى منطقه فرو برده و وسیلهاى براى ادامهى سلطهى اهریمنى خود ساخته و ملتى را از سرزمین تاریخى خود بیرون رانده است.(90.6.26)
5.نقش خواص در هدایت جریان بیداری اسلامی چیست؟
ایجاد یک فکر، یک گفتمان، یک جریان فکرى در جامعه، به دست خواص جوامع است؛ به دست اندیشمندان جامعه است؛ آنها هستند که میتوانند فکر ملتها را به یک سمتى هدایت کنند که مایهى نجات ملتها شود؛ همچنان که خداى نخواسته میتوانند به سمتى ببرند که مایهى بدبختى و اسارت و تیرهروزى ملتها شود.این دومى متأسفانه در طول هفتاد هشتاد سال اخیر در برخى از کشورها، از جمله در کشور خود ما اتفاق افتاد. روایتى است از رسول مکرم اسلام، حضرت محمدبنعبدالله، که میفرماید: «لا تصلح عوامّ هذه الأمّة الاّ بخواصّها قیل یا رسولالله و من خواصّها قال العلماء»؛ اول علما را ذکر کرد، بعد چند دستهى دیگر را. بنابراین اساتید دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمى در هر کشورى میتوانند سررشتهدار حرکت مردم شوند؛ البته به شرط اخلاص، به شرط شجاعت، به شرط نترسیدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلى آمد، کار خراب خواهد شد. اگر ترس نبود، شجاعت بود، اگر طمع نبود، اگر غفلت نبود، هوشیارى و بیدارى بود، آن وقت کار درست خواهد شد.(91.9.21)
6.بیداری اسلامی از نظر تاریخی برای ما چه اهمیتی دارد؟
مسیرى که ما حرکت میکنیم، مسیر مهمى است؛ یک مسیرى است که میتواند تاریخ جهان را متحول کند؛ کمااینکه دارد تاریخ منطقه را متحول میکند؛ مىبینید. کى خیال میکرد که در منطقهى مهمِ حساسِ شمال آفریقا و غرب آسیا - همین منطقهاى که اروپائىها دوست دارند به آن «خاورمیانه» بگویند - این حوادث مهم اتفاق بیفتد؟ اتفاق افتاده است، تمام هم نشده است. حوادثى هم که اتفاق مىافتد، به زیان غرب و بخصوص به زیان آمریکا و تهدید رژیم صهیونیستى است.(91.7.19)
ما در طول تاریخمان، چنین وضعیتى را در کشورهاى اسلامى نداشتیم. اینکه احساس هویت، احساس بیدارى، نه در یک ملت، بلکه در کشورهاى متعددى از کشورهاى اسلامى پدید بیاید و این احساس بیدارى، این احساس هویت، متکى به اسلام باشد، این را ما در گذشته هرگز نداشتیم؛ این مال امروز است؛ این یک نشانه است، نشانهى تحول است. چون مسلمانها یک میلیارد و نیم از جمعیت دنیا را تشکیل میدهند، دهها کشور شامل اکثریتهاى مسلمان هستند و کشورها هم جاهاى حساسى قرار دارند، بنابراین این بیدارى یک امر عادى نیست؛ نشاندهندهى یک تحول در ساخت و نقشه و هندسهى جدید دنیاست.(91.5.22)
7.ارتباط جنبش وال استریت با بیداری اسلامی چیست؟
امروز جوانان نیویورک و کالیفرنیا هم شعارهاى مردم مصر و تونس را تکرار میکنند، از آنها الهام میگیرند؛ انکار هم نمیکنند. جوانان مصر و تونس هم از حزبالله و حماس و جهاد اسلامى الهام گرفتهاند و فرا گرفتهاند و پنهان نکردند. و معلم اول در عصر جدید، بسیجىِ امام بزرگوار ما بود؛ که همه از بسیجىِ امام بزرگوار فراگرفتند و از جانبازان و سربازان و فداکاران این انقلاب یاد گرفتند که چگونه میتوان اسطورههاى قدرت مادى را شکست، چگونه میتوان به نام خدا بتها را شکست، چگونه میتوان ایستاد، چگونه میتوان مقاومت کرد.(90.9.6)
8.آیا انقلابهای منطقه توطئهای امریکایی است؟
تفسیرهاى وهمآلودى وجود دارد که تصور میکنند آنچه که در مصر یا در لیبى یا در تونس اتفاق افتاد، پشت سرش آمریکاست که دارد مدیریت میکند. اینجور نیست، اینها توهم است. بله، آمریکائىها بدشان نمىآمد که به جاى عنصرى مثل مبارک، یک عنصر دموکراتِ مردمىاى داشته باشند که به قدر مبارک تابع آنها باشد - این برایشان بهتر بود - اما چنین چیزى امکان نداشت و ندارد. اگر یک عنصر دموکراتِ میهندوستى باشد، مثل مبارک امکانات کشور را در اختیار آمریکا نمیگذارد؛ موضعش در مقابل اسرائیل، موضع یک صهیونیست نمیشود. بنابراین، این عملى نبود.
این که ما تصور کنیم اینها براى آنکه وجههى خودشان را درست کنند، مبارک را کنار زدند تا یکى دیگر را سر جایش بیاورند، یک توهم محض است. آمریکائىها اگر مدیریت این حرکتها را به عهده داشتند، نمیگذاشتند مبارک به این وضع رقتبار دچار شود - این براى آنها خیلى ضرر داشت - نمیگذاشتند مردم بیایند توى میدان. مگر وقتى مردم آمدند توى خیابان، دیگر میشود آنها را برگرداند؟ حالا به تعبیر رایج - که اهانتآمیز است، نمیخواهم - مگر میشود این غول را دوباره به شیشه برگرداند؟ امکان ندارد. آنها اگر میتوانستند یک حرکت طبق میل خودشان انجام بدهند، جور دیگرى انجام میدادند.
البته شکى نیست که دستگاههاى دیپلماسى فعال دنیا، سیاستهاى فعال دنیا، در رأسشان آمریکا - که در امر دیپلماسى، مثل بقیهى عرصههاى دیگر، فعالیتش خیلى زیاد است - سعى میکنند بر این موج سوار بشوند، دارند تلاش میکنند؛ نباید گذاشت موفق شوند. میخواهند سوار شوند، اما بعید هم هست که بتوانند؛ لذا عقبنشینى میکنند. سر قضیهى مبارک، شما دیدید؛ خود رئیس جمهور آمریکا در همان ده بیست روز، چند جور موضع متناقض گرفت: یک بار حمایت کرد، یک بار رد کرد؛ دوباره حمایت کرد، دوباره رد کرد! نمیدانستند چه اتفاقى دارد مىافتد. بنابراین، این فکرهاى توهمآمیز را باید کنار گذاشت.(90.10.7)
9.مردم یا احزاب، کدامیک مهمترند؟
به نظر من مهمترین عنصر در این انقلابها، حضور واقعى و عمومى مردم در میدان عمل و صحنهى مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ایمانشان، بلکه علاوه بر آن، با جسم و تنشان. فاصلهى عمیقى است میان چنین حضورى با قیامى که به وسیلهى یک جمع نظامى یا حتى یک گروه مبارز مسلح در برابر چشمان بىتفاوت مردم یا حتى مورد رضایت آنان انجام میگیرد. در حوادث دههى پنجاه و شصت در تعدادى از کشورهاى آفریقا و آسیا، بار سنگین انقلاب را نه قشرهاى گوناگون مردم و جوانان از همه جاى کشورها، که دستجات کودتاگر یا هستههاى کوچک و محدود مسلح بر دوش داشتند. آنها تصمیم گرفتند و عمل کردند و آنگاه که خودشان یا نسل پس از آنها بر اثر انگیزهها و عوامل قابل شمارش، راه خود را عوض کردند، انقلابها به ضد خود تبدیل شد و دشمن بار دیگر بر آن کشورها تسلط یافت.(90.6.26)
10.مهمترین اولویت انقلابهای پیروز شده چیست؟
نظامسازى کار بزرگ و اصلى شما است. این کارى پیچیده و دشوار است. نگذارید الگوهاى لائیک یا لیبرالیسم غربى، یا ناسیونالیسم افراطى، یا گرایشهاى چپ مارکسیستى، خود را بر شما تحمیل کند.
ملتهاى انقلاب کرده و آزاد شده، یکى از مهمترین خواستههایشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مدیریت کشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالارى اسلامى» است؛ یعنى حاکمان با رأى مردم برگزیده میشوند و ارزشها و اصول حاکم بر جامعه، اصول مبتنى بر معرفت و شریعت اسلامى است. این خود میتواند در کشورهاى گوناگون به اقتضاى شرائط، با شیوهها و شکلهاى گوناگون تحقق یابد، ولى با حساسیت کامل باید مراقب بود که این با دموکراسى لیبرال غربى اشتباه نشود. دموکراسى لائیک و در مواردى ضد مذهب غربى با مردمسالارى اسلامى که متعهد به ارزشها و خطوط اصلى اسلامى در نظام کشور است، هیچ نسبتى ندارد.(90.6.26)
اگر در این کشورهائى که انقلاب کردند، نظامسازى نشود، آنها را خطر تهدید میکند... باید در این کشورهائى که انقلاب کردند، نظامسازى شود؛ باید یک قاعدهى مستحکمى به وجود بیاید. این هم یکى از مسائل مهم است.(91.9.21)
11.درستی مسیر نهضتهای بیداری اسلامی را چگونه باید فهمید؟
درستى مسیر نهضتهاى بیدارى اسلامى را از جمله باید در موضعگیرى آنان در قبال مسئلهى فلسطین جستجو کرد. از 60 سال پیش تاکنون داغىبزرگتر از غصب کشور فلسطین بر دل امت اسلامى نهاده نشده است. فاجعهى فلسطین از روز اوّل تاکنون، ترکیبى از کشتار و ترور و ویرانگرى و غصب و تعرض به مقدسات اسلامى بوده است. وجوب ایستادگى و مبارزه در برابر این دشمن حربى و غاصب، مورد اتفاق همهى مذاهب اسلامى و محلّ اجماع همهى جریانات صادق و سالمِ ملّى بوده است. هر جریانى در کشورهاى اسلامى که این وظیفهى دینى و ملى را به ملاحظهى خواست تحکّمآمیز آمریکا یا به بهانهى توجیههاى غیرمنطقى، به دست فراموشى بسپارد، نباید انتظار داشته باشد که به چشم وفادارى به اسلام یا صداقت در ادعاى میهندوستى به او نگریسته شود. این یک محک است. هر کس شعار آزادى قدس شریف و نجات ملت فلسطین و سرزمین فلسطین را نپذیرد یا به حاشیه ببرد و به جبههى مقاومت پشت کند، متهم است. امت اسلامى باید در همه جا و همه وقت، این معیار و شاخصِ نمایان و اساسى را در مدنظر داشته باشد.(92.2.9)
12.چشم انداز پیش روی بیداری اسلامی چیست؟
ترسیم هدف بلندمدت براى بیدارى اسلامى در کشورهاى مسلمان، نقطهى است متعالى و والائى که بیدارى ملتها را باید سمت و سو دهد و آنان را به آن نقطه برساند. با شناسائى این نقطه است که میتوان نقشهى راه را ترسیم کرد و هدفهاى میانى و نزدیک را در آن مشخص نمود.
این هدف نهائى نمیتواند چیزى کمتر از «ایجاد تمدن درخشان اسلامى» باشد. امت اسلامى با همهى ابعاض خود در قالب ملتها و کشورها، باید به جایگاه تمدّنىِ مطلوب قرآن دست یابد. شاخصهى اصلى و عمومى این تمدن، بهرهمندى انسانها از همهى ظرفیتهاى مادى و معنوىاى است که خداوند براى تأمین سعادت و تعالى آنان، در عالم طبیعت و در وجود خود آنان تعبیه کرده است. آرایش ظاهرى این تمدن را در حکومت مردمى، در قوانین برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئى به نیازهاى نوبهنوى بشر، در پرهیز از تحجر و ارتجاع و نیز بدعت و التقاط، در ایجاد رفاه و ثروت عمومى، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنى بر ویژهخوارى و ربا و تکاثر، در گسترش اخلاق انسانى، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و کار و ابتکار، میتوان و باید مشاهده کرد. نگاه اجتهادى و عالمانه به عرصههاى گوناگون، از علوم انسانى تا نظام تعلیم و تربیت رسمى، و از اقتصاد و بانکدارى تا تولید فنى و فناورى، و از رسانههاى مدرن تا هنر و سینما، و تا روابط بینالملل و غیره و غیره، همه از لوازم این تمدنسازى است..
تجربه نشان داده است که اینها همه، کارهاى ممکن و در دسترس توانائیهاى جوامع ما است. نباید با نگاه شتابزده یا بدبینانه به این چشمانداز نگریست. بدبینى به توانائیهاىخود، کفران نعمت الهى است؛ و غفلت از امداد الهى و کمک سنتهاى آفرینش، فرو لغزیدن به ورطهى: «الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء» است. ما میتوانیم حلقهى انحصارات علمى و اقتصادى و سیاسىِ قدرتهاى سلطهگر را بشکنیم و امت اسلامى را پیشروِ احقاق حق اکثریت ملتهاى جهان که اینک مقهور اقلیت مستکبرند، باشیم.
تمدن اسلامى میتواند با شاخصههاى ایمان و علم و اخلاق و مجاهدت مداوم، اندیشهى پیشرفته و اخلاق والا را به امت اسلامى و به همهى بشریت هدیه دهد و نقطهى رهائى از جهانبینى مادى و ظالمانه و اخلاقِ به لجن کشیدهاى که ارکان تمدن امروزىِ غربند، باشد.(92.2.9)
13.نقش انقلاب اسلامی در شکلگیری بیداری اسلامی چه بوده است؟
بعد از انقلاب، عزت و عظمت این ملت در چشم ملتهاى جهان، تأثیرش در قضایاى منطقه، دشمنان را مبهوت کرده؛ دشمنان به اقرار و اعتراف وادار شدند. امروز شما نگاه کنید؛ توى این سایتهائى که خبرهاى خارجى را مىآورند، دائم از نفوذ ایران، از تسلط ایران، از حضور ایران در قضایاى منطقه ذکر میشود؛ حتّى با انگیزههاى مغرضانه، اما اعتراف میکنند.
من یک جملهاى را از یک مقام غربى نقل کنم. بنده دأبم نیست از قول این سیاستمدارها و معاریف غربى چیزى بگویم؛ اما این جملهى جالبى است. او میگوید: دو چیز است که اگر در میان مسلمانها دست به دست بگردد و ملتهاى مختلف مسلمان از این دو چیز آگاه شوند، دیگر همهى تابوهاى غرب - یعنى اصول جزمى غرب - در هم خواهد شکست و باطل خواهد شد. این دو چیز چیست؟ این متفکر غربى میگوید: یکى قانون اساسى جمهورى اسلامى است؛ که این قانون اساسى، یک حکومت مردمى و پیشرفتهى امروزى و در عین حال دینى را در چشم مسلمانان جهان ممکن میسازد. این قانون اساسى نشان میدهد که میتوان یک حکومتى داشت که هم متجدد باشد، امروزى باشد، پیشرفته باشد و هم کاملاً دینى باشد. قانون اساسى این را تصویر میکند. میگوید چنین چیزى ممکن است. این یک. دوم، کارنامهى موفقیتهاى علمى و اقتصادى و سیاسى و نظامى جمهورى اسلامى است؛ که اگر این دست مسلمانها برسد، مىبینند که آن امرِ ممکن اتفاق افتاده است، واقع شده است. او میگوید اگر ملتهاى مسلمان از این امکان و وقوع نسبى که هم ممکن است، هم در ایرانِ امروزِ اسلامى به طور نسبى واقع شده است، مطلع شوند، این نظامسازى را پیش چشم داشته باشند، دیگر جلوى سلسلهى انقلابها را نمیتوان گرفت.
امروز این اتفاق افتاده است. البته این اتفاق، امروز نیفتاده است؛ سى سال است. یک مطلبى تدریجاً و آرام آرام در ذهن ملتها جا میگیرد، رشد میکند، پخته میشود، بعد به این صورتى که امروز در شمال آفریقا و در مناطق دیگر مشاهده میکنید، بروز میکند.(89.11.15)
14.ارتباط پیشنهاد مذاکره با ایران از طرف امریکا و حوادث بیداری اسلامی چیست؟
غرض آنها حل مشکلات و مسائل نیست غرضشان یک کار تبلیغاتى است براى اینکه به ملتهاى مسلمان نشان دهند که ببینید این نظام جمهورى اسلامى بود با آن سرسختى، با آن ایستادگى، اما عاقبت مجبور شد بیاید باب مصالحه و گفتگو را با ما باز کند. وقتى ملت ایران اینجور است، شماها چه میگوئید دیگر؟ این را براى خاموش کردن و ناامید کردن ملتهاى سربرافراشتهى مسلمان که امروز در بسیارى از کشورهاى اسلامىِ اینها نسیم بیدارى وزیده است و به خاطر اسلام احساس عزت میکنند، لازم دارند. از اول انقلاب، این یکى از هدفها بود. از سالهاى اول انقلاب، یکى از هدفهاى آنها همین بود که ایران را پاى میز مصالحه و بدهبستان بکشانند؛ بگویند بالاخره دیدید ایران هم که ادعا میکرد مستقل است، ایستاده است، نترس است، شجاع است، مجبور شد بیاید بنشیند پاى میز مذاکره؟ امروز هم همین هدف را دنبال میکنند. این، مطلب مهمى است.(91.11.28)
15.تجربیات انقلاب اسلامی ایران که میتواند به نهضت اسلامی کشورهای دیگر کمک کند چیست؟
ما با خطرهایی پس از پیروزى انقلاب اسلامى روبهرو شدیم و آنها را شناختیم و تجربه کردیم و به خواست خدا و رهبرى امام خمینى و بصیرت و فداکارى مردممان، از بیشتر آنها بسلامت گذشتیم. البته توطئهها از سوى دشمن و عزم راسخ از سوى ملت ما همچنان ادامه دارد.
من این آسیبها را به دو قسم میکنم: آنها که در درون خود ما ریشه دارد و از ضعفهاى ما بر میخیزد، و آنها که دشمن به طور مستقیم آن را برنامهریزى میکند.
دستهى اول، چیزهائى از این قبیل است: احساس و گمان اینکه با سقوط حاکم وابسته و فاسد و دیکتاتور، کار تمام شد. راحتىِ خیالِ ناشى از احساس پیروزى و به دنبال آن کم شدن انگیزهها و سست شدن عزمها، نخستین خطر است. و آنگاه این خطر مهیبتر میشود که اشخاص در صدد تصاحب سهم ویژه در غنیمتِ به دست آمده باشند.
ماجراى جنگ اُحد و غنیمتجوئى مدافعان تنگه که به شکست مسلمانان انجامید و مجاهدان از سوى خداوند متعال سرزنش شدند، یک نمونهى نمادین است که هرگز نباید از یادها برد. مرعوب شدن از هیمنه ظاهرى مستکبران و احساس ترس از آمریکا و دیگر قدرتهاى مداخلهگر، آسیب دیگرى از این دسته است که باید از آن پرهیز کرد. نخبگان شجاع و جوانها باید این ترس را از دلها بیرون کنند. اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعدهها و حمایتهاى آنها افتادن نیز آسیب بزرگ دیگرى است که به طور ویژه باید پیشروان و نخبگان از آن بر حذر باشند. دشمن را با علاماتش در هر لباس باید شناخت و از کید او که در مواردى در پسِ ظاهرِ دوستى و کمک پنهان میشود، باید ملت و انقلاب را مصون ساخت. روى دیگر این صفحه، مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن است؛ شجاعت را باید با تدبیر و حزم در هم آمیخت. در مقابل شیطان جن و انس، باید همهى ذخائر الهى در وجود خود را به کار گرفت. ایجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابیون و رخنه در پشت جبههى مبارزه، نیز آفتى بزرگ است که با همهى توان باید از آن گریخت.
آسیبهاى دستهى دوم را غالباً ملتهاى این منطقه در حوادث گوناگون آزمودهاند. نخستین آسیب، بر روى کار آوردن عناصرى است که خود را متعهد به آمریکا و غرب میدانند. غرب میکوشد پس از سقوط ناگزیر مهرههاى وابسته، اصل سیستم و اهرمهاى اصلى قدرت را حفظ کند و سر دیگرى را بر روى این بدن بگذارد و بدین وسیله سلطهى خود را همچنان ادامه دهد. این به معناى هدر رفتن همهى تلاشها و مجاهدتها است. در این مرحله اگر با مقاومت و هشیارى مردم مواجه شوند، میکوشند تا بدیلهاى انحرافى گوناگون در پیش پاى نهضت و مردم بگذارند. این سناریو میتواند پیشنهاد مدلهاى حکومتى و قانون اساسىهائى باشد که کشورهاى اسلامى را بار دیگر در دام وابستگى فرهنگى و سیاسى و اقتصادى به غرب بیفکند، و میتواند نفوذ میان انقلابیون و تقویت مالى و رسانهاى یک جریانِ نامطمئن و به حاشیه راندن جریانهاى اصیل در انقلاب باشد. این نیز به معنى بازگرداندن سلطهى غرب و تثبیت مدلهاى نوسازى شدهى غربى و بیگانه از اصول انقلاب و در نهایت، تسلط آنها بر اوضاع است.
اگر این تاکتیک نیز به نتیجه نرسد، تجربهها به ما میگوید که آنگاه روشهائى چون هرج و مرج و تروریزم و جنگ داخلى میان پیروان ادیان یا قومیتها یا قبائل و احزاب و یا حتى میان ملتها و دولتهاى همسایه، و همراه با آن، حصر اقتصادى و تحریم و بلوکه کردن سرمایههاى ملى و نیز هجوم همه جانبهى تبلیغاتى و رسانهاى را در پیش خواهند گرفت. مقصود آنان از این همه، خسته و نومید کردن مردم و مردد و پشیمان کردن مبارزان است، که میدانند در این صورت، شکست دادن انقلاب، ممکن و آسان خواهد شد. ترور نخبگان صالح و مؤثر یا بدنام کردن برخى از آنان و از سوئى خریدن کسانى از سستعنصران، نیز در شمار روشهاى متداول قدرتهاى غربى و مدعیان تمدن و اخلاق است.
در ایران اسلامى، اسناد لانهى جاسوسى که به دست انقلاب افتاد، نشان داد که همهى این توطئهها، بدقت از سوى رژیم ایالات متحدهى آمریکا براى ملت ایران برنامهریزى شده بود. براى آنان بازگرداندن ارتجاع و استبداد و حاکمیت وابسته در کشورهاى انقلابى، اصلى است که همهى این روشهاى کثیف را تجویز میکند.(90.6.26)
16.سیاست ایران در قبال نهضتهای بیداری اسلامی چیست؟
ایران به دنبال ایرانى کردن اعراب یا شیعى کردن سایر مسلمین نیست؛ ایران به دنبال دفاع از قرآن و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و احیاء امت اسلامى است. براى انقلاب اسلامى، کمک به مجاهدان اهل سنت سازمانهاى حماس و جهاد و مجاهدان شیعى حزباللّه و امل، به یک اندازه واجب شرعى است و احساس تکلیف میکند. ملت و حکومت ایران با صداى بلند و قاطع اعلام میکند که به قیام ملتها و نه به ترور، به وحدت اسلامى نه غلبه و تضاد مذاهب، به برادرى مسلمین نه به برترى قومى و نژادى، به جهاد اسلامى نه خشونت علیه بىگناهان، انشاءاللّه معتقد و ملتزم است.
براى سعادت همهى ملتهاى مسلمان دعا کنیم و در کنار آن، وظیفهى سنگین خود را بشناسیم و به آن عمل کنیم و بدانیم که «و اللّه غالب على امره».(90.11.14)
17.آیا تحولات سوریه انقلاب است؟
امروز آمریکا براى شبیهسازى کارى که در مصر و در تونس و در یمن و در لیبى و امثال اینها انجام گرفته است، متوجه شده است که سوریه را - که در خط مقاومت است - دچار مشکل کند. ماهیت قضیه در سوریه با ماهیت قضیه در این کشورها متفاوت است. در این کشورها حرکت ضد آمریکا و ضد صهیونیسم بود، اما در سوریه دست آمریکا آشکار و مشهود است؛ صهیونیستها دنبال قضیه هستند. ما نباید اشتباه کنیم. ما نباید معیار را فراموش کنیم. آنجائى که حرکت ضد آمریکا و ضد صهیونیسم است، آن حرکت، حرکت اصیل و مردمى است؛ آنجائى که شعارها به نفع آمریکا و صهیونیسم است، آنجا حرکت انحرافى است. ما این منطق را، این بیان را، این روشنگرى را حفظ خواهیم کرد.(90.4.9)
تبلیغات غرب و رسانههاى منطقهاىِ وابسته و مزدور، جنگ ویرانگر در سوریه را نزاع شیعه و سنّى وانمود میکنند و حاشیهى امنى براى صهیونیستها و دشمنان مقاومت در سوریه و لبنان پدید مىآورد. این در حالى است که دو طرف نزاع در سوریه، نه سنّى و شیعه، بلکه طرفداران مقاومت ضدصهیونیستى و مخالفان آنند. نه دولت سوریه یک دولت شیعى، و نه معارضهى سکولار و ضد اسلامِ آن یک گروه سنّىاند. تنها هنر گردانندگان این سناریوى فاجعهآمیز آن است که توانستهاند از احساسات مذهبىِ سادهاندیشان در این آتشافروزى مهلک استفاده کنند. نگاه به صحنه و دستاندرکاران سطوح مختلف آن، میتواند مسئله را براى هر انسان منصفى روشن کند.(92.2.9)
آنان با کمک عوامل خود در منطقه، در سوریه بحران مىآفرینند تا ذهن ملتها را از مسائل مهم کشورهاى خود و خطراتى که در کمین آنها است، منصرف ساخته و به ماجراى خونینى که خود تعمداً بهوجود آوردهاند، معطوف کنند. جنگ داخلى در سوریه و کشتار جوانان مسلمان به دست یکدیگر، جنایتى است که بهوسیلهى آمریکا و صهیونیسم و دولتهاى مطیع آنان آغاز شده و در آتش آن دمیده میشود.(91.8.4)
واقعیت قضایای سوریه یک جنگ نیابتی با دولت سوریه از طرف برخی دولتها به سردمداری امریکا و برخی قدرتهای دیگر و با هدف تأمین منافع رژیم صهیونیستی و ضربه زدن به مقاومت در منطقه است. در این میان، مردم سوریه وجهالمصالحه و قربانی این توطئه شدهاند که این وضعیت باید هرچه زودتر متوقف شود.(91.6.10)
18.راه حل ایران برای مسئله سوریه چیست؟
چه کسى میتواند باور کند که دولتهاى حامى دیکتاتوریهاى سیاه در مصر و تونس و لیبى، اکنون حامى دموکراسىخواهى ملت سوریه شدهاند؟ ماجراى سوریه، ماجراى انتقامگیرى از حکومتى است که سه دهه بهتنهائى در برابر صهیونیستهاى غاصب ایستاده و از گروههاى مقاومت در فلسطین و لبنان دفاع کرده است.
ما طرفدار ملت سوریه و مخالف هرگونه تحریک و دخالت خارجى در آن کشوریم. هرگونه اصلاح در آن کشور باید بهوسیلهى خود ملت و با روشهاى کاملاً ملّىصورت گیرد. اینکه سلطهطلبان بینالمللى به کمک دولتهاى منطقهاىِ گوشبهفرمان، در کشورى به بهانهاى بحران بیافرینند و آنگاه به دستاویز وجود بحران، خود را به ارتکاب هر جنایتى در آن کشور مُجاز شمارند، خطرى جدى است که اگر دولتهاى منطقه بدان نپردازند، باید منتظر فرارسیدن نوبت خود از این خدعهى استکبارى باشند.(91.8.4)
هرگونه اصلاح در آن کشور باید بهوسیلهى خود ملت و با روشهاى کاملاً ملّىصورت گیرد.(91.8.4)
جمهوری اسلامی ایران بر اساس اعتقادات و آموزههای دینی خود، آمادهی هرگونه تلاش برای حل بحران سوریه است. اما حل بحران سوریه یک شرط طبیعی دارد که عبارت است ازجلوگیری از ارسال سلاح به گروههای بیمسئولیت داخل سوری.وضعیت کنونی سوریه نتیجهی ارسال سیلگونهی سلاح از بیشتر مرزهای سوریه به داخل این کشور و برای گروههای مخالف است.(91.6.8)
دولت سوریه در قضایای کنونی مورد ظلم واقع شده است و این دولت باید ضمن گرفتن هرگونه بهانه از مخالفان و بهانهجویان و ادامهی اصلاحات سیاسی، واقعیت شرایط و پشت پردهی توطئه در سوریه را برای افکار عمومی ملتهای عرب تشریح و افشاء کند.(91.6.10)
19.آیا ایران در پی صدور الگوی ولایت فقیه است؟
بوقهای تبلیغاتی دشمن مانند همیشه فریاد خواهند کرد که ایران میخواهد دخالت کند، میخواهد مصر را شیعه کند، میخواهد ولایت فقیه را به مصر صادر کند و میخواهد و میخواهد... این دروغها را سی سال است میگویند تا ملتهای ما را از یکدیگر جدا و از کمک یکدیگر محروم کنند ومزدوران آنها هم آن را تکرار میکنند. «یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ». با این ترفندها، هرگز وظائفی را که اسلام بر دوش ما گذاشته است رها نخواهیم کرد. و الله من وراء القصد.(89.11.15)
20.آیا حمایت ایران از انقلاب مردم بحرین حمایتی شیعی است؟
مسئلهى بحرین از لحاظ ماهیت، درست مثل مسائل دیگر کشورهاى منطقه است. یعنى مسئلهى بحرین با مسئلهى مصر، با مسئلهى تونس، با مسئلهى لیبى هیچ فرقى ندارد؛ ملتى هستند، حکومتى بر سر آنهاست که حقوق آنها را نادیده میگیرد. ملت بحرین با این قیامشان چه میخواستند؟ خواستهى اساسى آنها این است که انتخابات انجام بگیرد، هر یک نفر آدم یک رأى داشته باشد؛ این چیز زیادى است؟ این توقع زیادى است؟
اینجا غربىها فرصت را مغتنم شمردند، براى اینکه در قضایاى منطقه دخالت کنند، با طرح یک مسئلهى جدید؛ مسئلهى شیعه و سنى. چون مردم بحرین بیچارهها شیعهاند، بنابراین هیچ کس در دنیا نباید از آنها حمایت کند! تلویزیونهائى که جزئیات قضایاى منطقه را پخش میکردند، نسبت به قضایاى بحرین سکوت کنند، کشتار مردم بحرین را منعکس نکنند؛ یک عدهاى هم دربیایند در کشورهاى حاشیهى خلیج فارس - چه سیاستمدار، چه روزنامهنگار - گزافهگوئى کنند، بگویند مسئلهى بحرین جنگ بین شیعه و سنى است! چه جنگ بین شیعه و سنى؟ اعتراض یک ملت است به ظلمى که دارد به او میشود؛ درست همان جورى که در تونس بود، همان جورى که در مصر بود، همان جورى که در لیبى است، همان جورى که در یمن است؛ فرقى ندارد.
متأسفانه بعضى از کسانى که آدم خیال میکند انگیزهى سوئى هم ندارند، در این دام افتادند. اگر خیرخواهانى در این بین وجود دارند، من به آنها اعلام میکنم: مسئله را مسئلهى شیعه و سنى نکنید؛ این بزرگترین خدمت به آمریکاست؛ این بزرگترین خدمت به دشمنان امت اسلامى است که حرکت عمومىِ ضد استبدادى یک ملت را حمل میکنند به دعواى شیعه و سنى؛ دعواى شیعه و سنى وجود ندارد.
ما بین غزه و فلسطین و تونس و لیبى و مصر و بحرین و یمن تفاوتى نمیگذاریم. در همه جا ظلم به ملتها محکوم است. حرکت ملتها با شعار اسلام و در جهت آزادى، مورد تأیید ماست. اوج وقاحت آمریکائىها آنجائى است که دخالت تانکهاى دولت سعودى را که آمدند توى خیابانهاى منامهى بحرین، دخالت نمیدانند؛ اما وقتى مراجع تقلید ما، علماى ما، خیرخواهان ما میگویند مردم را نکُشید، میگویند شما دخالت کردید! این دخالت است؟! اینکه ما به یک دولتى، یک رژیم ظالمى خطاب کنیم، بگوئیم مردمِ خودتان را نکُشید، این دخالت است؛ اما آمدن تانکهاى بیگانه توى خیابانهاى بحرین، دخالت نیست! این اوج وقاحت آمریکائىها و اذنابشان در منطقه است که اینجور حرکت میکنند، اینجور حرف میزنند، اینجور تبلیغات میکنند.(90.1.1)
- ۹۲/۰۵/۱۹