کانون آموزش

بسیج دانشجویی دانشگاه پیام‌نور رشت

کانون آموزش

بسیج دانشجویی دانشگاه پیام‌نور رشت

دانشجو...

شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۱۴ ق.ظ

دو عنصر اصلی در تربیت دانشجو...

دو عنصر اصلى در تربیت دانشجو هست، که هیچکدام نبایستى مغفولٌ‌عنه بماند؛ اگر مغفولٌ‌عنه ماند، ما ضرر خواهیم کرد: یکى عنصر علم و تحقیق و کارایى علمى و جوشیدن استعدادهاى علمى و این قبیل چیزهاست؛ یکى هم عبارت است از روحیه و تدین و حرکت صحیح و سالم‌سازى معنوى و روحى دانشجو. در دانشگاهها، این دو عنصر بایستى بدون تفکیک از یکدیگر، با قدرت و با ظرفیت کامل کشور، تعقیب بشود.اگر در کار عنصر اول کوتاهى کردیم، نتیجه چیست؟ همه مى‌دانند. دانشگاهى که نتواند علم و تحقیق را به دانشجو منتقل بکند، و نتواند دانشجو را یک عالم، یک استاد، یک صاحب صلاحیت، یک مبتکر، و بالاخره یک مدیر بالفعل براى بخشى از بخشهاى بى‌شمار اداره‌ى جامعه بسازد، آن دانشگاه، دیگر دانشگاه نیست. در این زمینه، مسأله‌ى استاد، مسأله‌ى کتاب درسى، فضاى آموزشى، آزمایشگاه و مجلات علمى هست؛ از این چیزهایى که دایم ورد زبان ماهاست و همه‌ى ما هم آن را دنبال مى‌کنیم. همه‌ى شماها هم تقریباً دانشگاهى هستید و به این مسائل خیلى خوب توجه دارید و دنبال مى‌کنید. ان‌شاءاللَّه روزبه‌روز هم باید به قدر امکانات کشور پیشتر برویم. عنصر دوم، عبارت است از روحیه و تدین و حرکت صحیح و سالم‌سازى معنوى و روحى دانشجو. البته این هم از نظر جمع شما مغفولٌ‌عنه نیست. من على‌القاعده، هم باید این را مى‌دانستم که چنین جمعى غافل از این مسأله‌ى دوم نیست، و هم این‌که تقریباً با یکایک شماها - چه در این شورا، و چه در خارج از این شورا - نشست و برخاست کرده‌ام و مى‌دانم که همه‌ى شماها به این قضیه توجه دارید؛ لیکن در فضاى عمومى دانشگاهى کشور، به این نکته‌ى دوم - یعنى مسأله‌ى روحیه و تدین و آگاهى دانشجو و بیرون آوردن او از حالت یک عنصر علمى بى‌جهت و بى‌هدف، به سمت یک عنصر علمى جهتدار - توجه کافى وجود ندارد. انسان با کامپیوتر متفاوت است. به کامپیوتر برنامه مى‌دهند، آن هم برایشان جواب مسأله را حاضر مى‌کند؛ اما انسان که این‌طور نیست. انسان خودش برنامه‌ى خودش را تنظیم مى‌کند؛ خودش تصمیم مى‌گیرد و خودش جهتگیرى پیدا مى‌کند. اگر ما از این جهت دوم غفلت بکنیم، دانشگاه همان چیزى خواهد شد که در بیانات امام، مکرر در مکرر نسبت به آن هشدار داده شده است.(70.9.20)

 

خودسازی فکری، اخلاقی و انقلابی برای دانشجویان یک فریضه است...

البته به شما دانشجویان مى‌گویم، سنگربان این سنگر شمایید. مواظب باشید خاکریزهایتان سست نشود. دائم خاکریزها را ترمیم کنید. خاکریزها، خاکریزهاى فرهنگى و فکرى است؛ اینها را ترمیم کنید. خودسازى فکرى و اخلاقى و انقلابىِ درونىِ دانشجویان یک فریضه است - چه هر دانشجویى نسبت به خودش، چه به معناى درون دانشگاه و محیط دانشگاه - این خودسازى، همان ترمیم خاکریزها و سنگرهاست.(79.12.9)

 

مشکلات مسئله ساز دانشجویان

یک مشکل، مشکل دچار شدن به ابتذال و بى‌تفاوتى و نفوذپذیرى در مقابل فرهنگهاى بیگانه و مضر است. دانشجو در معرض این فرهنگها قرار مى‌گیرد و این مشکل دانشگاههاست. من کراراً در این اجتماعات دانشجویى و دانشگاهى گفته‌ام که چرا وقتى کسى وارد حوزه مى‌شود، قاعدتاً متدین خارج مى‌گردد؛ اما وقتى داخل دانشگاه مى‌شود، قاعدتاً متدین خارج نمى‌گردد؟! چرا باید این‌طورى باشد؟ واقعاً هم توقع درستى است و باید در نهایت این باشد؛ اما واقعیت قضیه غیر از این است. واقعیت قضیه این است که دانشگاه محیطى است که به خاطر کثرت جوان در سنین خاص و وجود زن و مرد، در معرض انواع و اقسام انگیزه‌ها و گرایشهاى اخلاقى و فرهنگىِ ناسالم قرار گرفته است.دانشجو، غیر از آن جوانِ در بازار است که نه از مجله‌ى خارجى، نه از کتاب خارجى و نه از معارف بیرون این مرز اصلاً مطلع نیست. دانشجو، قاعدتاً اطلاع پیدا مى‌کند و آگاه و هوشیار است و معارف دنیا برایش مطرح مى‌شود. پس این فرد، در معرض نفوذ آسیبهاى فرهنگى و بى‌مبالاتى در مقابل دین و بى‌تفاوتى در مقابل ارزشهاى دینى و انقلابى است. این، یکى از مشکلات محیط دانشجویى و دانشجوست.یکى از مشکلات دیگر - که نزدیک به مشکل قبلى است - آسیب‌پذیرى در مقابل لغزشها و انحرافات فکرى است. در گذشته که مارکسیزم خیلى فعال و پُرنشاط بود، هر کسى که با دانشگاه ارتباط داشت، واقعاً این را به روشنى مى‌یافت. اصلاً در دانشگاه، حتّىآن دانشجوى مسلمانى که سوهان تفکرات مارکسیزم به مغزش نخورده بود، خیلى بندرت مى‌شد پیدا کرد.بعضى از این عناصر روشنفکرِ نام و نشاندارى که جزو مسلمانان هستند - زنده و مرده - و شما امروز به افکارشان اعتراض مى‌کنید - که اعتراضهاى بجایى هم است - نقطه‌ى اشکال فکرى اینها، همان چیزى است که خاصیت دوران دانشجویى و دانشگاهى آنها بود. تفکر مارکسیستى وارد مى‌شد، زید مى‌دید که مى‌خواهد مارکسیزم را رد بکند؛ براى رد آن، از معارف مارکسیزم استفاده مى‌کرد؛ یعنى «یؤتى من حیث یفرّ منه»!این، در تفکرات و بیانات کسانى که در دو دهه‌ى قبل از انقلاب، بدون اطلاع و آگاهیهاى کامل اسلامى، در میدان مارکسیزم وارد مى‌شدند، زیاد دیده مى‌شد. اصلاً تفکرات مارکسیستى در آنها نفوذ کرده بود و در همه‌ى مغز و ذهنشان اشراب شده بود. در آن زمان، چنین چیزى محسوس بود؛ اما امروز نیست و یا لااقل به شکل مکتبیش وجود ندارد؛ اگرچه ته‌مانده‌هایش باز هم هستند و هنوز زایل نشده‌اند. در درعین‌حال، امروز انحرافات جدیدى وجود دارد.دنیا که تنها با انحراف مارکسیزم، منحرف نشده است؛ قبل از مارکسیزم هم تفکرات غلط و انحرافى و ضد اسلام بوده، بعد از مارکسیزم هم وجود دارد و الان هم هست. همین تفکراتى که امروز به وسیله‌ى بعضى از فیلسوفان یا فیلسوف‌نمایان اروپایى در دنیا پخش مى‌شود - که البته نمى‌خواهم اسم بیاورم، تا حرف کلى ما به جایى نزدیک نشود - حمّالة الحطب دمکراسى به نوع سوسیال‌دمکراسیهاى غربى است.الان در دنیا تفکراتى هست که جاده‌صاف‌کنِ تسلط استعمارى نوع جدید امریکا و اروپا بر همه‌ى دنیاست؛ یعنى ایجاد جوامع دمکراتیک به سبک غربى و همین چیزى که شما مى‌بینید دنیا رویش حساس است. اگر در جهت ایجاد حجاب، یک ذره نسبت به لباس افراد این جوامع تعرض بشود، همه‌ى دنیا را غوغا برمى‌دارد؛ ولى اگر در جهت کشف حجاب، به لباس کسى تعرض بشود، یک‌صدم آن در دنیا غوغا نمى‌شود! این واقعیتى است. امروز یکى از نشانه‌هاى تمدن و نظام جدیدى که دنیاى استکبار مى‌خواهد بى‌سروصدا بر همه‌ى عالم حاکم بکند، همین است.

مشکل سوم، همین مشکل مدرک‌گرایى و توجه وافر به زندگى مادّى و اضغاث و احلام جوانى است. در حوزه‌ها، به شکل سنتى چنین چیزى نیست - اگرچه گاهى به شکل عارضى هست - اما جوان دانشجو که کارش تحصیل علم است، به این سمت کشانده و رانده شده که به فکر آینده و دکان آینده و کار آینده و پول و این‌که کدام رشته، پُردرآمدتر است و کدام رشته تواناییهاى بیشترى به آدم مى‌دهد، باشد. این هم مشکل بزرگى است که بایستى به فکرش بود؛ چون به علم لطمه مى‌خورد.مشکل دیگر، مشکل آلت دست جریانات سیاسى شدن و سیاسیکارى در دانشگاه است.گاهى اوقات، دانشجو خودش هیچ ایده و انگیزه‌ى سیاسى خاصى ندارد؛ اما آلت دست یک جریان و یک گروه سیاسیکار قرار مى‌گیرد که آنها از او، چماق مى‌کنند و به سر هر کسى که مى‌خواهند، مى‌زنند. این هم یک مشکل بسیار بزرگ و حساس است.

 

مشکل دیگر، مشکل ابهام در جریانات و عملکردهاست. دانشجو، به طور طبیعى روشنفکر است؛ یعنى جزو گروههاى روشنفکر قهرى است و نسبت به اوضاع جارى کشور، صاحب نظر و صاحب فکر و صاحب عقیده است و مى‌خواهد اظهارنظر بکند. دانشجو، به این قانع نیست که بگویند ما این‌طور تشخیص داده‌ایم و مى‌خواهیم عمل بکنیم. دانستن و اظهارنظر او، با تعبد هم منافات ندارد. تعبد هم مى‌کند، اما دلش مى‌خواهد وجه این کارى را که به آن تعبد کرده است، بداند. اگر ندانست، تدریجاً دچار شبهه و ابهام مى‌شود. این ابهام، او را حتّى در نفس تعبد هم تضعیف مى‌کند و تعبدش رفته‌رفته ضعیف مى‌شود. پس، یکى از مشکلات دانشجو، این است. دانشجویان، چون غالباً از جریانات هم بى‌خبرند و از بطون کارها اطلاع ندارند، چنانچه خبرى در رادیو یا در روزنامه پخش مى‌شود، ذهنشان شروع به کار مى‌کند. این در صورتى است که مؤثر خارجى هم نباشد؛ اگر باشد، که دیگر واویلاست!

و بالاخره، آن مشکلى که به نظر بعضیها، شاید مهمترین مشکل است، مشکل بى‌هویتى و عدم درک رسالت واقعى در قبال جامعه، در قبال خودش و در قبال تاریخ و آینده است.دانشجو، حقیقتاً نمى‌داند که چه‌کاره است. او نمى‌داند که الان چه‌کاره است و در آینده چه نقشى خواهد داشت؛ مثل کاسبى که به دنبال نان و نام مى‌دود و زندگى مى‌کند. به عبارت دیگر، رسالت حقیقى دانشجو، براى خود او درست روشن نیست. اینها مشکلات دانشجوست.بخشى از این مشکلات را گفتیم؛ اما یقیناً بیش از اینهاست و مسایل و مشکلات دیگر و ریزه کاریهاى فراوانى نیز وجود دارد: ارتباطات گوناگون استاد و دانشجو، مدیر و دانشجو، گروههاى گوناگون دانشجویى، تعارض بین دانشجوى بى‌دین و دانشجوى بادین، حتّى تعارض بین خود دیندارها و انواع و اقسام مشکلات دیگرى که وجود دارد.(69.7.8)

 

دانشجو باید فکر کند و این فکر را مطرح و مطالبه نماید..

ما مى‌خواهیم جوان ما احساس کند که باید فکر کند و باید این فکر را مطرح و آن را مطالبه نماید. نمى‌خواهیم کارِ نمایشى کنیم و نیازى هم به کارِ نمایشى نداریم؛ اما به این‌که جوان ما - بخصوص مجموعه دانشجویى که در سطح کشور بسیار گسترده و وسیع است - این احساس را در خودش تقویت کند که در آینده کشور نقش و مسؤولیت دارد و باید تعهّدى در این زمینه در خود احساس و براى آن تلاش کند، نیاز داریم.(82.8.15)

 

آنچه شما دانشجویان باید از مسئولین نظام مطالبه کنید عدالت و رفع فساد است...

وقتى شما سؤال مى‌کنید و پاسخ مى‌خواهید، باید سؤالى بکنید که پاسخ آن - از سوى هر کسى - قابل تشخیص و ارزیابى کمّى باشد؛ والاّ این‌که شما بگویید «آیا مى‌دانید که از قِبل بیکارى چه مشکلاتى پیش مى‌آید؟»، جوابش این است که بله، مى‌دانیم. «چه‌کار مى‌کنید؟» همین کارهایى که مى‌بینید داریم مى‌کنیم. این‌طور طرح پرسش، چیزى عاید نخواهد کرد. یا از قوه‌ى قضاییه بپرسید «شما براى رفع این ویرانه در پنج سال گذشته چه کار کردید؟» آنها چند صفحه به شما آمار خواهند داد که این کارها را کرده‌ایم. پاسخگویى مقوله‌ى بسیار حساسى است. چیزى که شما باید به آن اهتمام داشته باشید، خواست است. خواست عدالت و رفع فساد، بسیار مهم است. این خواستها باید وجود داشته باشد. در کنار این خواستها، این‌طور هم نباشد که همه‌ى کارهایى را که مسؤولان کرده‌اند، انسان زیر سؤال ببرد و مورد تردید قرار دهد؛ نه، واقعاً در همین زمینه‌هایى که شما مطرح کردید، کارهاى خوب و زیادى صورت گرفته؛ منتها اداره‌ى کشور در مقطع امروز کار بسیار مشکلى است. مى‌دانید امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آنها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به‌طور کامل اثبات کند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ کمااین‌که همین الان هم آنها مى‌بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم‌کارى کرده‌اند که نظام ما توانسته به پیشرفتهایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید. البته به شما عرض بکنم؛ پیشرفتها در بخشهاى مختلف، بیش از اینهاست. گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و - همان‌طور هم که چند روز پیش در جلسه‌یى مطرح کردم - همه چیز ماست. منهاى آن، جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم. این گفتمان را باید همه‌گیر کنید؛ به‌گونه‌یى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید؛ این مهم است. اما در برخورد با آنچه شده، باید خانگى برخورد کنید؛ نه بیگانه‌وار و معترض. بالاخره کارهاى زیادى انجام گرفته، احیاناً کوتاهى‌هایى هم شده؛ اما باید مشکل را حل کرد. نباید نتیجه‌ى قهرى نحوه‌ى بیان این باشد که بعد از چندى انسان احساس کند که به کل مجموعه بشدت معترض است؛ نه، شما براى موفقیت کل مجموعه دارید تلاش مى‌کنید؛ اصلاً همه‌ى تلاشتان این است که نظام را پیش ببرید. هرچه مى‌توانید، جزئیات را تکمیل کنید. در بخشهایى که خلأ وجود دارد، هرچه مى‌توانید، کمک کنید تا خلأ برطرف شود. هرچه مى‌توانید، شعار اصلى عدالت و آنچه را مربوط به عدالت است، تقویت و همگانى و در ذهن‌ها تعمیق کنید و روى پشتوانه و فلسفه‌ى فکرى آن کار کنید - اینها لازم است - اما کارى نکنید که مخالفان شما این تردید را دامن بزنند که آیا نظام اسلامى مى‌تواند؟ آیا نظامى اسلامى توانسته؟ البته که مى‌تواند؛ البته که توانسته! مدعى دستگاه‌هاى مختلف از لحاظ کارآمدى، خودِ بنده هستم. من دائماً نسبت به کارآمدى، از اینها سؤال و مطالبه مى‌کنم؛ اما بنده اعتقادم این است که نظام اسلامى از همه‌ى دولتهایى که در دوران استعمار و دوران نزدیک به استعمار در کشور ما وجود داشته، قوى‌تر عمل کرده است. بدون تردید نظام جمهورى اسلامى در همه‌ى بخشها قوى عمل کرده است. عناصر مؤمن و کارآمد در نظام وجود داشته‌اند؛ پشتوانه‌ى مردمى هم به آنها کمک کرده است. در بخشهایى ما با قدرت وارد میدان شده‌ایم که فکرش را نمى‌توانستیم بکنیم. در همه‌ى بخشها این‌طور است. الان جاى توضیح و بیان آمار نیست. البته اقتضاى این دوره‌ى از نظام جمهورى اسلامى، اقتضاى کار بیشتر، انقلابى‌تر، مؤمنانه‌تر و همه‌ى امکانات را بیش از این به میدان آوردن است؛ این را قبول داریم. البته کم‌کارى وجود دارد، اما ناکارآمدى وجود ندارد؛ بین اینها باید تفکیک قائل شد. ناکارآمدى وجود ندارد؛ نظام اسلامى کارایى دارد. یک نشانه‌ى کارایىِ نظام، وجود شماست. جوان دانشجوى مؤمن و معتقد به نظام مى‌تواند حرف و انگیزه‌ى خودش را قوى در فضاى جامعه مطرح کند. حرف شما فردا در تمام فضاى جامعه منتشر مى‌شود؛ این نکته‌ى خیلى مهمى است؛ این خودش کارآمدىِ این نظام است. کارآمدى نظام غیر از کارآمدى این دستگاه یا آن دستگاه است؛ نظام، نظام کارآمدى است. البته کارآمدى نظام، مجموعه‌ى عملکرد مثبت و منفى‌یى است که دستگاه‌هاى نظام دارند؛ اما این برآیند مثبت است.(83.8.10)

 

دانشجویی که تحلیل سیاسی نداشته باشد، مرد زمان خودش نیست...

دانشجویى که اصلاً نفهمد در دنیا چه مى‌گذرد، این دانشجو، دانشجوى زمان خودش نیست؛ مرد زمان خودش نیست. دانشجو باید احساس سیاسى داشته باشد، درک سیاسى داشته باشد، تحلیل سیاسى داشته باشد. بنده در قضایاى تاریخ اسلام این مطلب را مکرّراً گفته‌ام که، چیزى که امام حسن مجتبى علیه‌السّلام را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسى نداشتند. چیزى که فتنه خوارج را به‌وجود آورد و امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را آن‌طور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آن‌گونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود واِلّا همه مردم که بى‌دین نبودند. تحلیل سیاسى نداشتند. یک شایعه دشمن مى‌انداخت؛ فوراً این شایعه همه جا پخش مى‌شد و همه آن را قبول مى‌کردند!چرا باید این‌طور باشد؟!(72.8.12)

 

عالم تر و نخبه تر می شوید، متواضع تر و مردمی تر شوید...

نخبه بودن ملازمه‌یى با نخوت‌گرایى ندارد؛ البته من در شماها نمى‌بینم؛ چهره‌هاى نورانى شماها این‌جور نشان نمى‌دهد؛ اما به‌هرحال مراقب باشید. فضاى نخبگى در کشور با فضاى تکبر بکلى باید جدا شود. هرچه شما موفقیتهاى علمى‌تان بیشتر شد، هرجا به تحقیق جدیدى دست یافتید و توفیق بیشترى پیدا کردید، متواضع‌تر، مردمى‌تر و خلاصه، خاکى‌تر شوید؛ این است که مى‌تواند تداوم پیشرفتها و فایده‌ى وجود شما را بیشتر کند.(83.7.15)

  • کانون آموزش بسیج دانشجویی پیام‌نور رشت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.