تشکل های دانشجویی
سه وظیفه اساسی تشکل های دانشجویی
به نظر من سه وظیفه اساسی بر دوش تشکل هاست:
یکی اینکه مجموعه دانشجویی را از لحاظ روحی ومعنوی تغذیه کنند...آن دانشجویی که با خدا انس ندارد،آشنا نیست و هیچ رایحه ای از گلستان معنوی وجود انسان به مشامش نرسیده است،خیلی ناقص است.آن جوانی که با وجود داشتن دل شفاف و روح آماده،اصلا لذت ذکر خدا را نچشیده،از نماز لذتی نمی برد.از دعا،ذکر، تضرع، گریه و انس با پروردگار عالم ، از پیوند با زیباترین حقایق وجود –که وجود مقدس باری تعالی است- هیچ بهره ای نبرده است، این خیلی ناقص است، محروم و قاصر است.شما در این جهت هم تعهد دارید که دل ها را روشن و با خدا آشنا کنید. انس با خدا را تعلیم بدهید و لذت ذکر را بچشانید.
اگر کسی لذت ذکر الهی و انس با خدا را چشید، بدانید که هیچ لذت دیگری به دهانش مزه نمی کند. همه این لذت های زود گذر دنیا - حتی عالی ترین لذات - به نظرش بچه گانه می آید.آن کسانی که اهل این چیزها هستند، آنها صادق اند و به ما این چیز ها را گفته اند.هر کسی هم ممکن است بالاخره در مدت عمرش کم وبیش توفیقی پیدا کند ولذت ذکر الهی را لحظه ای درک بکند.این هدیه بزرگ الهی است که شما باید به جوانان دانشجو بدهید.این جوانها - دخترها وپسر ها-روح ها ی آماده دارند.این ها را با نماز آشنا کنید.نماز یک بار بر دوش انسان نیست،بلکه یک لطف ویک دریچه است.اگر خدا به من و شما اجازه نداده بود که با او حرف بزنیم ،ما چکار می کردیم؟ اگر انسان اجازه نداشت زبان به دعا ومناجات باز کند، چه می کرد؟چطور می توانست روح تشنه و گرسنه ی خودش را اشباع کند؟چه چیزی غیر از انس با خدا می تواند این روح تشنه انسان را سیراب کند؟...چه کسی می خواهد این معنویات را به این جوانها یاد بدهد و دست آنها را بگیرد؟این به عهده ی شماست. این وظیفه بزرگی است؛آن را کم نگیرید.
مسئولیت دوم ، مسئولیت سیاسی است. ببینید ، من بحثی را مطرح کردم .این بحث هیچ وقت در محیط های دینی ما مطرح نشده بود نه در سخنرانی ها، نه در بحث های دیگر.من این بحث را مطرح کردم،تا افرادی که در مسائل تاریخی ومسائل سیاسی ، اهل مطالعه و فکر هستند،آن را دنبال کنند،آن بحث عوام وخواص است...خلاصه بحث عوام و خواص ما عبارت است از این که بعضی از خواص خیانت می کنند. بسیاری از عوام بدون توجه ،به دنبال آنها حرکت می کنند. این مشکلی است که همیشه ممکن است بیاید. عزیزان من ،تعدادی از خواص، دانسته و فهمیده خیانت می کنند؛راه را کج می روند، دنبال هوای نفس، دنبال زندگی شخصی و دنبال پول و مال وثروت و حاکمیت و قدرت و تعصبات وبقیه خواسته های خودشان می روند وخواص خواص هم هستند.بسیاری از عوام هم از آنها تبعیت می کنند.بسته به شانس آنها اگر این شخص خاص که منحرف شده است ،آدمی باشد که جذابیت هایی در وجودش باشد،آن وقت وای به حال مردم و وای به حال عوام. حال شما در مقابل این مشکل چه می خواهید بکنید؟این است که من می گویم دانشگاه ها باید سیاسی بشود؛معنایش این است.یعنی شما کاری بکنید که در محیط دانشجویی،عوامی وجود نداشته باشد.قدرت تحلیل در یکایک عناصر دانشجو وجود داشته باشد.ای بسا آدمی که تا حد وزارت هم بالا می رودریا،اما جزء عوام است؛ یعنی قدرت و موضع گیری ندارد، یک راه روشن بینانه اتخاذ نمی کند.معنای عوام این است. اگر محیط های دانشجویی ما، که فردا بناست سطح عظیمی از دانش و مناصب حساس و مراکز حساس جامعه ما اشغال بکنند،انسان هایی با قدرت تحلیل و با جهت گیری درست باشند ،آن وقت این مشکل ،به مراتب کم خواهد شد. بنابراین باید پیشگیری کنیم ،باید پیشگیری کرد، این به عهده شماست...
مسئله دیگری هم وجود دارد و آن مسئله سوم است.رابطه شماها با خودتان.متاسفانه من می بینم که بچه های مسلمان در داخل دانشگاه ها،گاهی اینقدر با هم اختلاف و درگیری پیدا می کنند که اصلا جایی باقی نمی ماند که کار بکنند! متاسفانه برخی در داخل دانشگاه ، به نام اسلام ، کارشان این شده است که به ارزشهای موجود در جامعه ، دست اندازی کنند یا افراد،یا به جهت ها و امثال آن.بابا،به کار خودتان بپردازید.در داخل دانشگاه مهم ترین مسئله شما، دانشجوها هستند.غفلت وبی توجهی می کنند.البته اینی که ما می گوییم به کار دانشجویی بپردازید، معنایش این نیست که دانشجویان به مسائل سیاسی جامعه نپردازند؛نه؛باید حتما به مسائل سیاسی جامعه وجهان بپردازند. اگر شما سرتان را پایین انداختید،از همه چیز محروم خواهید ماند.باید سر بالا باشید،باید دید شما وسیع باشد، باید افقِ دید،کاملا دور وفراگیر باشد.لیکن نباید از مسائل دانشجویی غافل بشوید.(15/9/75)
ارتقای فکری دانشجویان در زمینه فرهنگ وسیاست باید در صدر فعالیت های تشکل های دانشجویی قرار گیرد
دل بی آلایش جوان ، هنگامی که با نور ایمان وفروغ اندیشه عالمانه روشن شود گنجینه ای الهی است که در فر آورده های آن ،امروز و فردای کشور را فراهم می سازد.در مرحله کنونی،آنچه می باید پس از تحصیل علم،در صدر فعالیت های دانشجویی قرار گیرد،ارتقاء فکری دانشجویان در زمینه فرهنگ و سیاست است.امروز هیچ کس نمی تواند انکار کند که فوری ترین هدف دشمنان جمهوری اسلامی،تسخیر پایگاه های فرهنگی کشور است،آنان در صددند بدین وسیله ،باورهای اسلامی وانقلابی را که اصلی ترین عامل ایستادگی ملت ایران در برابر نظام سلطه استکباری است،از ذهن ها و دلها بزدایند و باور های سلطه پذیری و فرودستی در برابر غرب را به جای آن بنشانند، تلاش آشکار از سوی واسطه ها و دست نشاندگان امپراطوری های زر وزور، در بسیاری از عرصه های فرهنگی برای تردید افکنی در مبانی اسلام و انقلاب،امروز دیر باور را نیز به دغدغه افکنده است،و کسانی که دیروز هشدار در برابر شبیخون فرهنگی را جدی نمی گرفتند،امروز آن را به چشم خود می بینند. بی شک نخستین آماج این شبیخون، جوانان اند،بویژه آنان که در جاده دانش و فرزانگی قدم بر می دارند و آینده فرهنگی وسیاسی کشور در دست آنها است. درست است که دشمن به رغم تلاش و هزینه فراوان، نتوانسته است به محصول مورد نظر خود دست یابد، ولی به روشنی می دانیم که مهم ترین پاسخ کوبنده بدخواهان ، معرفت و ایمان روشن بینانه و قدرت تحلیل سیاسی است و این ها همان است که تشکل های دانشجویی شایسته همت گماشتن و پرداختن به آن می باشند.(10/6/80)
بسیج یعنی چه؟
وقتی می گوییم «بسیج»،معنایش این است که مجموعه ای مورد نظر است که در عرصه ی مجاهدت انقلابی حضور پیدا کرده و حضور دارند؛غایب نیستند،آماده اند. بسیج شدن نیرو، معنایش این است دیگر؛وقتی می گوییم نیرو ها را بسیج کردیم یعنی چه؟یعنی به این ها آمادگی لازم برای حضور در میدان کار ، میدان مبارزه و مجاهدتی که مورد نظر است ، داده ایم.پس در کلمه ی«بسیج»معنای حضور وآمادگی آن هم در حد فداکاری است. در جنگ هم می گفتیم «بسیج» آن معنایی که به ذهن ما متبادر می شد،عبارت بود از زبده و عصاره بهترین نیرو های کشور و جامعه. بسیج یعنی نیرویی که این وظیفه را بر حسب حد و حدود و خط کشی های رایج اداری و قشری ، بر عهده اش نگذاشته اند اما داوطلبانه وارد میدان شده و دارد ابراز آمادگی می کند و حضور خود را اعلام می کند که اینجا حاضرم.عین همین معنا در بسیج دانشجویی یا در بسیج های قشری قهراَ وجود دارد. بنابراین کلمه بسیج،حامل یک چنین معنای عالی و فاخر و اهتمام برانگیز است.(11/11/76)
آن کسی که آماده است در جهت تحقق آرزوها و آرمان های مادی و معنوی مردم کشور تلاش کند ، در هر پست و مقامی باشد بسیج است.
بسیج یعنی آمادگی؛مجموعه ای از انسان های با فکر در هر جامعه ای از جمله در جامعه ی ما؛سرشار و لبریز از آرمان های اجتماعی که آرزوهای شخصی آن ها در خور توجه این مقام نیست. شما هر جوانی را بخصوص اگر دانشجو ، اهل علم یا استاد دانشگاهی باشد، نگاه کنید می بینید برای آینده کشور، وضع کنونی وزندگی کنونی مادی و معنوی مردمش آرزوها و آرمان هایی دارد. آن کسی که آماده است تا برای این آرمان ها کار کند و در جهت تحقق آن ها تلاش کند، اسمش بسیج است.خیلی ها آرزوهای بزرگی دارند اما فقط به داشتن و اندیشیدن درباره ی آن اکتفا می کنند ،لکن انسان های والا و با ارزشی هم هستند که به این اکتفا نمی کنند ؛قدم در راه تحقق این آرمان ها می گذارند اسم این افراد بسیجی است.(18/3/82)
بسیجی در دانشگاه یک نگاه به دانشگاه دارد یک نگاه به دنیا
بسیجی در دانشگاه یک نگاه به دانشگاه دارد یک نگاه به دنیا.نگاه به دانشگاه یعنی نگاه برای علم و تحقیق و کار و درس و روابط دانشگاهی و رعایت اخلاق و جهت گیری سیاسی و...نگاه به دنیا برای این است که ببیند این مجموعه دانشگاه که این همه حرف و گفت ،علم وسیاست و فعالیت در آن است، در کجای دنیا قرار دارد؛ نقش آنچه می تواند باشد وبرایش چه جایگاهی درنظرگرفته اند.تا ندانند در کجای تاریخ،دنیا وسیاست قرار گرفته است، نمی تواند نقش درون دانشگاهی خود را هم درست بفهمد...اگر بسیج بخواهد زنده ،آگاه و فعال باشد وبجا ومطابق نیاز عمل کند،باید یک نگاه به داخل دانشگاه و محیط کاری خود کند،یک نگاه به دنیا؛ببیند در دنیا چه خبر است و ما کجاییم،برای ما چه فکری می کنند در مقابل و طرف ما و جانبدار ما چه کسانی هستند ،این ها را باید دانست این ها آگاهی های لازم است.(18/3/82)
اتحاد تشکل های دانشجویی
بنده اعتقادم این است که اتحاد تشکل های دانشجویی –که اشاره شد – چیز خوبی است؛ منتها نه به این معنا که همه تشکل ها از بین بروند و یک تشکل به وجود آید؛ این تجربه درستی نیست .چیزی نخواهد گذشت که همان تشکل هم دچار مشکلات فراوان ِ خیلی از تشکل ها خواهد شد. راه درست این است که این تشکل های دانشجوییِ موجود، با تفاهم ،حق بینی و آن چیزی که خاصیت دانشجوست، خودشان را به یکدیگر نزدیکتر کنند؛حرف حق را وسط بگذارند و جانبداریها و مخالفتها از استدلال و منطق ناشی شود.(7/9/81)
توجه جوانان به جایگاه و وظایف کنونی خود
به تشکل های دانشجویی هم سفارش می کنم که عزیزان من! اسمتان هر چه هست ،باشد؛ برای من اسم ها اهمیتی ندارد. جناح وگرایش سیاسی تان هر چه هست ، باشد؛برای من چپ و راست اهمیتی ندارد. آنچه برای من اهمیت دارد ، این است که جوان و عنصر فعّال سیاسی ما توجه کند که امروز کشور وملتش کجا ایستاده است و باید چه کار کند و به چه چیزی همت بگمارد ؛ نیرویش را صرف آن کند و به دهان دشمن – که برای ما خواب وخیال های زیادی دیده - نگاه نکند.
یکی از کارهای دشمن این است که آنچه را داریم، تحقیر کند؛ درست مثل بعضی از شرخر ها و کهنه دلّال ها که اگر جنسی را بخواهند، توی سرِ جنس می زنند و آن را بی اهمیت می کنند تا دارنده آن جنس راحت آن را از دست بدهد! نظام اسلامی شما بسیار مهم، ارزشمند و بزرگ است؛استعداد ملت ایران هم بسیار درخشان است؛اما دشمن دائم توی سرِ جنس ارزشمند ما می زند. امام صادق علیه الصّلاه و السلام به صحابی خود فرمود:«اگر تو گوهر درخشانی در دست داشته باشی که قدر آن را بشناسی، همه دنیا هم که جمع شوند و بگویند این ریگ است ، باور نمی کنی؛ اگر یک ریگ هم در دستت بگیری و همه دنیا شهادت بدهند که الماس است ، باز هم باور نمی کنی !مهم این است که بدانی چه در دست داری.» تلاش من این است که ملت ایران بداند چه سرمایه عظیمی در اختیار دارد وبداند چه امتداد با ارزشی در دنیای اسلام دارد.(22/7/82)
- ۹۲/۰۵/۱۹