کانون آموزش

بسیج دانشجویی دانشگاه پیام‌نور رشت

کانون آموزش

بسیج دانشجویی دانشگاه پیام‌نور رشت

مواضع استکبار

دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۲۷ ب.ظ

استکبار جهانی یک دولت نیست، یک مجموعه قدرت است

امروز کشور شما با یک یک امپراتوری قدرت در سر تا سر جهان رو به رو و مواجه است؛ یعنی در حقیقت یک مجموعه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی که در مهم ترین مراکز جهانی تسلط دارد. همان چیزی است که ما در اصطلاح انقلاب اسلامی، به آن استکبار جهانی می گوییم. استکبار جهانی، فقط یک دولت نیست؛ استکبار جهانی فقط یک مجموعه قدرت است... وقتی ملت و کشوری مثل ملت و کشور شما در مقابل منافع این مجموعه قیام می کند و این ملت بزرگ در این منطقه حساس را از زیر نفوذ این مجموعه خارج می کند، همه این مجموعه، متحد در مقابل او صف آرایی می کنند! استکـــــــــــــــــــــــبار جهانی یعنی این!(77.5.12)

 

برخورد دوگانه غرب با خشونت و تروریسم

این نکته را هم به شما بگویم؛ این حرفهایى که گاهى آدم مى‏شنود که در دنیا ما را به خشونت‏طلبى متّهم مى‏کنند، حرفهایى نیست که آدمهاى هوشمند و زیرک آن را بپذیرند یا بر زبان جارى کنند. براى از رو بردن یک ملت، بهترین راه این است که با انبوه تبلیغات متراکم او را از میدان خارج کنند؛ دائماً او را متهم کنند و در موضع دفاع قرار دهند؛ این یک شیوه شناخته شده است. ما را به خشونت متهم مى‏کنند. چه کسانى این کار را مى‏کنند؟

یکى، دو سال پیش، یکى از رؤساى کشورهاى اروپایى به این‏جا آمده بود. مى‏دانید که در دیدارهاى بین‏المللىِ سطوح بالا، بسیارى از حرفها، کلیّات و نوعاً تعارف‏آمیز و ایده‏پراکنى است. او راجع به صلح صحبت کرد که بله، ما طرفدار صلح هستیم. من خارج از پروتکلهاى معمولىِ این‏گونه ملاقاتها، حالت طلبگى به خودم گرفتم و گفتم شما اروپاییها جنگ را به راه مى‏اندازید، خودتان هم دم از صلح مى‏زنید! بزرگترین جنگهاى تاریخ بشر را شما اروپاییها به راه انداختید و آن همه آدم کشته شدند. ما که این طرف دنیا بودیم، باد جنگِ شما این همه به ما خسارت وارد کرد؛ حالا هم آمده‏اید و دم از صلح مى‏زنید! «خود گویى و خود خندى، خود مرد هنرمندى». گفتم ما مشکلى به نام جنگ نداریم. هیچکدام از کشورهاى اسلامى، طالب جنگ نیستند. شما از جنگ حرف مى‏زنید، خودتان هم مى‏آیید شعار صلح مى‏دهید!

آنها این همه سلاح تولید مى‏کنند و به همه دنیا مى‏دهند. بنابراین حقیقت قضیه این است که خود آنها بیشترین خشونت را مرتکب مى‏شوند. از تروریسم صحبت مى‏کنند؛ ولى مرادشان این است که چرا جمهورى اسلامى از مبارزان فلسطینى که از وطن خودشان دفاع مى‏کنند، حمایت مى‏کند. از نظر رسانه‏هاى جهانى، حمایت از تروریسم، یعنى حمایت از مبارزان فلسطینى! خراب کردن خانه فلسطینى روى سرش توسط تانک اسرائیلى و کشتن بچه چند ماهه، تروریسم نیست؛ اما وقتى نظامىِ خشنِ جنایتکارى در حادثه‏اى کشته مى‏شود، در مطبوعاتِ خودشان عکس زنش را جدا، عکس بچه‏اش را جدا - در حال گریه کردن و شیون زدن - و عکس خاکسپارى‏اش را جدا منتشر مى‏کنند؛ براى این‏که نشان دهند این طرف خشونت مى‏ورزد! اینها کارهاى تبلیغاتى‏اى است که مى‏کنند.(80.5.1)

 

وجود افراد هرهری مسلک در برابر آمریکا در هر دستگاهی که باشد، موجب خطر است...

نباید تابع حزب باد باشیم و هر روز، باد به هر طرف که وزید، آن‏گونه تصمیم بگیریم؛ یا نگاه کنیم ببینیم دشمن چه ژستى مى‏گیرد، ما هم ژست خود را با او تطبیق کنیم؛ اگر او اخم کرد، ما چهره ترس‏آلود بگیریم؛ اگر او حرف تندى زد، ما چهره معذرت‏طلبانه به خود بگیریم! این‏که نشد.

انسان اگر زندگى سیاسى بعضى افراد را از اوّلِ انقلاب تا به‏حال نگاه کند، مى‏بیند ملغمه عجیبى از انواع و اقسام فکرهاست! یک روز بود که چنین آدمهایى به این اکتفا نمى‏کردند که در شعارها، مردم فقط «مرگ بر امریکا و مرگ بر شوروى» بگویند. مى‏گفتند باید بگوییم «مرگ بر شرق و غرب»! ما مى‏گفتیم شوروى سمبل یک تفکّر و یک راه غلط است؛ امریکا سمبل جنایت و ستم است؛ چه دلیلى دارد شما بگویید «مرگ بر شرق و غرب»؟! مى‏گفتند شما محافظه‏کار و سازش‏طلبید! از جمله همین حضرات، امروز کسانى هستند که حاضرند بروند رسماً در مقابل امریکا و انگلیس عذرخواهى کنند و بگویند ما غلط کردیم، اشتباه کردیم به شما بدگویى کردیم؛ ما را ببخشید! بعضى از همین افراد، آن روز در اوایل انقلاب، روى تندیهاى بى‏رویّه، چنان نظرات عجیب و غریب اقتصادى‏اى مطرح مى‏کردند که انسان شاخ درمى‏آورد! مى‏گفتیم اینها کجایش اسلامى است؟ مى‏خواستند تفکّرات بسیار تندِ چپِ سوسیالیستى را به اسم اسلام تحمیل و پیاده کنند. بعضى از آنها که مسؤولیت داشتند، کارهاى بدى هم در آن روز انجام دادند. من فراموش نمى‏کنم، ما در شوراى انقلاب - سالهاى 57 و 58 - قانونى داشتیم که سرمایه‏داران قبل از انقلاب را به چهار دسته تقسیم کرده بود: بند (الف)، بند (ب)، بند (ج)، بند (د). بند (ب) کسانى بودند که سرمایه‏هاى آنها از طریق نامشروع و غیرقانونى به دست آمده بود؛ حکمش هم این بود که دولت باید آن سرمایه‏ها را تصرّف کند. بند (ج) کسانى بودند که سرمایه‏هاى آنها از راه نامشروع به دست نیامده بود؛ لیکن وامهاى کلانى از بانکها گرفته بودند، تقلّب کرده بودند و پول را پس نداده بودند. بنابراین آنها مى‏بایست وامهاى خود را ادا مى‏کردند. اگر ادا مى‏کردند، کارخانه‏ها مال خودشان مى‏شد؛ اما اگر پرداخت نمى‏کردند، کارخانه‏هاى آنها تصرّف مى‏شد. اوایل ریاست جمهورىِ من گروهى مسؤول تشخیص بند (ب) و (ج) و این‏طور کارها بودند. البته این کارها دست بنده به عنوان رئیس جمهور نبود؛ دست نخست‏وزیر و دستگاه هیأت دولت بود. من اطّلاع پیدا کردم یک عدّه در این هیأت هستند و اصرار دارند که بند (ج) را به بند (ب) تبدیل کنند؛ یعنى کارخانه‏اى که مى‏شد صاحب آن بدهکارى‏اش را به بانک بدهد، بعد کارخانه‏اش را راه بیندازد و کار کند و کارگرانش هم بى‏کار نباشند، مى‏خواستند نگذارند این کار انجام گیرد. در آن موقع، چنین گرایش چپ ضدّ سرمایه‏دارى افراطىِ نابحق وجود داشت. همان آدمها امروز کسانى هستند که حاضرند در مقابل کمپانى‏داران و سرمایه‏داران صهیونیستى فرش قرمز پهن کنند تا به ایران بیایند و سرمایه‏گذارى کنند! انسان از چپ‏ترین ایده مارکسیستى، به افراطى‏ترین ایده دست راستىِ اقتصادى متحوّل شود؛ اسمش را هم تجدیدنظر بگذارد! این تجدیدنظر نیست؛ این هُرهُرى مسلکى است. آن روز افراط بود، امروز هم افراط است. وجود این آدمهاى تجدیدنظرطلب در برخى از دستگاههاى گوناگون، اسباب زحمت و خطر است. اگر در دانشگاه باشند، ضرر مى‏رسانند؛ اگر در دولت باشند، ضرر مى‏رسانند؛ اگر در مجلس باشند، ضرر مى‏رسانند؛ هرجا و در هر نقطه‏اى باشند، ضرر مى‏رسانند. یکى از آسیبهاى ما این است.(80.8.12)

 

آرزوی استکبار جهانی در مورد ایران و بویژه جوان ها...

آنچه آنها در مورد کشور عزیز ما و شما ملت شجاع و مؤمن ایران - بخصوص شما جوانان - آرزو دارند، مجموعه چند چیز است که در کنار هم آن را دنبال مى‏کنند:

یکى این است که با ایجاد اختلاف و دلسردى و ناامیدى و خداى نکرده با خریدن بعضیها، عزم دولتمردان را براى اقدامات اساسى و سازنده در کشور متزلزل کنند و نگذارند دولت ایران - که یک دولت اسلامى است و پرچم اسلام را بلند کرده است - به مطالبات حقیقى و بحقّ مردم رسیدگى کند.

کار دومى که آنها مى‏خواهند تحقّق پیدا کند، این است که دلبستگیها و انگیزه‏هاى اساسى‏اى که مى‏تواند این ملت را مقاوم و به صورت یکپارچه در مقابل آنها نگه بدارد، ضعیف کنند؛ باورها را برگردانند، ایمانها را عوض کنند، امیدها را کور کنند و آینده و افق را تیره و تاریک و مبهم جلوه دهند. ابزار کار آنها هم رسانه است. رسانه‏ها در دنیا خیلى قدرت دارند و به نفع صاحبان خود، کارهاى خیلى بزرگى را انجام مى‏دهند. بدانید و مى‏دانید که مهمترین رسانه‏هاى دنیا - چه خبرگزاریها، چه رادیو و تلویزیونها، چه روزنامه‏هاى بزرگ - متعلّق به سرمایه‏داران است؛ یعنى همان پایه‏هاى اصلى استکبار جهانى. در خبرهایى که در دنیا پخش مى‏کنند، همه چیز بر طبق منافع و مصالح آنها تنظیم مى‏شود.

یکى دیگر از کارها و آرزوهایى که آنها دنبال مى‏کنند، این است که وحدت ملى و وحدت بین مسؤولان را از بین ببرند؛ آحاد و گروههاى مردم را با نامهاى مختلف از هم جدا کنند و میان آنها دیوار بکشند؛ بین جمعیت عظیم ملت ایران، دیوارهاى بلند قومى، مذهبى، حزبى، سیاسى و بحثهاى مجادله‏آمیز بکشند و وحدت و یکپارچگى را محو سازند. انقلاب اسلامى آمد دیوارها را برداشت و ملت را یکپارچه کرد؛ اما اینها درست عکس آن را دنبال مى‏کنند. با طرح مسائل انحرافى، از طرف دیگر وحدت مسؤولان کشور را از بین ببرند؛ بین آنها دائم اختلاف بیندازند؛ یکى را تضعیف و یکى دیگر را تقویت کنند. این اهداف را دنبال مى‏کنند. من مى‏خواهم این را بگویم: آنچه آنها انجام مى‏دهند، کارهایى است که خودشان هم ناامیدند که به نتیجه برسد و مى‏دانند به نتیجه نخواهد رسید. اگر ما هوشیار باشیم و وظیفه خود را بدانیم و به آن عمل کنیم، همه تدابیر دشمن، ناموفّق خواهد بود.

یکى دیگر از کارها این است که ملت را مرعوب نشان دهند؛ در حالى که ملت و جوانان ما مرعوب نیستند. امتیاز ملت ما این است که بیشترین نسبت جوان را در بین ملتهاى دنیا دارد. جوان، سرشار از امید و نشاط است و مایل است کارى به او محوّل کنند و آن را با شجاعت و خطرپذیرى انجام دهد. اینها سعى مى‏کنند ملت را مرعوب کنند؛ اگر نتوانستند مرعوب کنند، با جوّسازى و نظرسازى مجعول، وانمود کنند که ملت مرعوب شده است. با نظرسازیهایى که عواملشان از طریق بعضى از تیترهاى روزنامه‏ها و بعضى از نوشته‏هاى انسانهاى واداده و مرعوب درست مى‏کنند، خود آنها هم دچار اشتباه مى‏شوند و خیال مى‏کنند واقعاً امیدى برایشان هست؛ در حالى که امیدى نیست و تیزبینانشان مى‏دانند که در این‏جا امیدى نیست؛ لذا سعى مى‏کنند شاید بتوانند براى مقاصد خود جاپایى پیدا کنند.(81.8.13)

  • کانون آموزش بسیج دانشجویی پیام‌نور رشت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.