مواضع استکبار
استکبار جهانی یک دولت نیست، یک مجموعه قدرت است
امروز کشور شما با یک یک امپراتوری قدرت در سر تا سر جهان رو به رو و مواجه است؛ یعنی در حقیقت یک مجموعه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی که در مهم ترین مراکز جهانی تسلط دارد. همان چیزی است که ما در اصطلاح انقلاب اسلامی، به آن استکبار جهانی می گوییم. استکبار جهانی، فقط یک دولت نیست؛ استکبار جهانی فقط یک مجموعه قدرت است... وقتی ملت و کشوری مثل ملت و کشور شما در مقابل منافع این مجموعه قیام می کند و این ملت بزرگ در این منطقه حساس را از زیر نفوذ این مجموعه خارج می کند، همه این مجموعه، متحد در مقابل او صف آرایی می کنند! استکـــــــــــــــــــــــبار جهانی یعنی این!(77.5.12)
برخورد دوگانه غرب با خشونت و تروریسم
این نکته را هم به شما بگویم؛ این حرفهایى که گاهى آدم مىشنود که در دنیا ما را به خشونتطلبى متّهم مىکنند، حرفهایى نیست که آدمهاى هوشمند و زیرک آن را بپذیرند یا بر زبان جارى کنند. براى از رو بردن یک ملت، بهترین راه این است که با انبوه تبلیغات متراکم او را از میدان خارج کنند؛ دائماً او را متهم کنند و در موضع دفاع قرار دهند؛ این یک شیوه شناخته شده است. ما را به خشونت متهم مىکنند. چه کسانى این کار را مىکنند؟
یکى، دو سال پیش، یکى از رؤساى کشورهاى اروپایى به اینجا آمده بود. مىدانید که در دیدارهاى بینالمللىِ سطوح بالا، بسیارى از حرفها، کلیّات و نوعاً تعارفآمیز و ایدهپراکنى است. او راجع به صلح صحبت کرد که بله، ما طرفدار صلح هستیم. من خارج از پروتکلهاى معمولىِ اینگونه ملاقاتها، حالت طلبگى به خودم گرفتم و گفتم شما اروپاییها جنگ را به راه مىاندازید، خودتان هم دم از صلح مىزنید! بزرگترین جنگهاى تاریخ بشر را شما اروپاییها به راه انداختید و آن همه آدم کشته شدند. ما که این طرف دنیا بودیم، باد جنگِ شما این همه به ما خسارت وارد کرد؛ حالا هم آمدهاید و دم از صلح مىزنید! «خود گویى و خود خندى، خود مرد هنرمندى». گفتم ما مشکلى به نام جنگ نداریم. هیچکدام از کشورهاى اسلامى، طالب جنگ نیستند. شما از جنگ حرف مىزنید، خودتان هم مىآیید شعار صلح مىدهید!
آنها این همه سلاح تولید مىکنند و به همه دنیا مىدهند. بنابراین حقیقت قضیه این است که خود آنها بیشترین خشونت را مرتکب مىشوند. از تروریسم صحبت مىکنند؛ ولى مرادشان این است که چرا جمهورى اسلامى از مبارزان فلسطینى که از وطن خودشان دفاع مىکنند، حمایت مىکند. از نظر رسانههاى جهانى، حمایت از تروریسم، یعنى حمایت از مبارزان فلسطینى! خراب کردن خانه فلسطینى روى سرش توسط تانک اسرائیلى و کشتن بچه چند ماهه، تروریسم نیست؛ اما وقتى نظامىِ خشنِ جنایتکارى در حادثهاى کشته مىشود، در مطبوعاتِ خودشان عکس زنش را جدا، عکس بچهاش را جدا - در حال گریه کردن و شیون زدن - و عکس خاکسپارىاش را جدا منتشر مىکنند؛ براى اینکه نشان دهند این طرف خشونت مىورزد! اینها کارهاى تبلیغاتىاى است که مىکنند.(80.5.1)
وجود افراد هرهری مسلک در برابر آمریکا در هر دستگاهی که باشد، موجب خطر است...
نباید تابع حزب باد باشیم و هر روز، باد به هر طرف که وزید، آنگونه تصمیم بگیریم؛ یا نگاه کنیم ببینیم دشمن چه ژستى مىگیرد، ما هم ژست خود را با او تطبیق کنیم؛ اگر او اخم کرد، ما چهره ترسآلود بگیریم؛ اگر او حرف تندى زد، ما چهره معذرتطلبانه به خود بگیریم! اینکه نشد.
انسان اگر زندگى سیاسى بعضى افراد را از اوّلِ انقلاب تا بهحال نگاه کند، مىبیند ملغمه عجیبى از انواع و اقسام فکرهاست! یک روز بود که چنین آدمهایى به این اکتفا نمىکردند که در شعارها، مردم فقط «مرگ بر امریکا و مرگ بر شوروى» بگویند. مىگفتند باید بگوییم «مرگ بر شرق و غرب»! ما مىگفتیم شوروى سمبل یک تفکّر و یک راه غلط است؛ امریکا سمبل جنایت و ستم است؛ چه دلیلى دارد شما بگویید «مرگ بر شرق و غرب»؟! مىگفتند شما محافظهکار و سازشطلبید! از جمله همین حضرات، امروز کسانى هستند که حاضرند بروند رسماً در مقابل امریکا و انگلیس عذرخواهى کنند و بگویند ما غلط کردیم، اشتباه کردیم به شما بدگویى کردیم؛ ما را ببخشید! بعضى از همین افراد، آن روز در اوایل انقلاب، روى تندیهاى بىرویّه، چنان نظرات عجیب و غریب اقتصادىاى مطرح مىکردند که انسان شاخ درمىآورد! مىگفتیم اینها کجایش اسلامى است؟ مىخواستند تفکّرات بسیار تندِ چپِ سوسیالیستى را به اسم اسلام تحمیل و پیاده کنند. بعضى از آنها که مسؤولیت داشتند، کارهاى بدى هم در آن روز انجام دادند. من فراموش نمىکنم، ما در شوراى انقلاب - سالهاى 57 و 58 - قانونى داشتیم که سرمایهداران قبل از انقلاب را به چهار دسته تقسیم کرده بود: بند (الف)، بند (ب)، بند (ج)، بند (د). بند (ب) کسانى بودند که سرمایههاى آنها از طریق نامشروع و غیرقانونى به دست آمده بود؛ حکمش هم این بود که دولت باید آن سرمایهها را تصرّف کند. بند (ج) کسانى بودند که سرمایههاى آنها از راه نامشروع به دست نیامده بود؛ لیکن وامهاى کلانى از بانکها گرفته بودند، تقلّب کرده بودند و پول را پس نداده بودند. بنابراین آنها مىبایست وامهاى خود را ادا مىکردند. اگر ادا مىکردند، کارخانهها مال خودشان مىشد؛ اما اگر پرداخت نمىکردند، کارخانههاى آنها تصرّف مىشد. اوایل ریاست جمهورىِ من گروهى مسؤول تشخیص بند (ب) و (ج) و اینطور کارها بودند. البته این کارها دست بنده به عنوان رئیس جمهور نبود؛ دست نخستوزیر و دستگاه هیأت دولت بود. من اطّلاع پیدا کردم یک عدّه در این هیأت هستند و اصرار دارند که بند (ج) را به بند (ب) تبدیل کنند؛ یعنى کارخانهاى که مىشد صاحب آن بدهکارىاش را به بانک بدهد، بعد کارخانهاش را راه بیندازد و کار کند و کارگرانش هم بىکار نباشند، مىخواستند نگذارند این کار انجام گیرد. در آن موقع، چنین گرایش چپ ضدّ سرمایهدارى افراطىِ نابحق وجود داشت. همان آدمها امروز کسانى هستند که حاضرند در مقابل کمپانىداران و سرمایهداران صهیونیستى فرش قرمز پهن کنند تا به ایران بیایند و سرمایهگذارى کنند! انسان از چپترین ایده مارکسیستى، به افراطىترین ایده دست راستىِ اقتصادى متحوّل شود؛ اسمش را هم تجدیدنظر بگذارد! این تجدیدنظر نیست؛ این هُرهُرى مسلکى است. آن روز افراط بود، امروز هم افراط است. وجود این آدمهاى تجدیدنظرطلب در برخى از دستگاههاى گوناگون، اسباب زحمت و خطر است. اگر در دانشگاه باشند، ضرر مىرسانند؛ اگر در دولت باشند، ضرر مىرسانند؛ اگر در مجلس باشند، ضرر مىرسانند؛ هرجا و در هر نقطهاى باشند، ضرر مىرسانند. یکى از آسیبهاى ما این است.(80.8.12)
آرزوی استکبار جهانی در مورد ایران و بویژه جوان ها...
آنچه آنها در مورد کشور عزیز ما و شما ملت شجاع و مؤمن ایران - بخصوص شما جوانان - آرزو دارند، مجموعه چند چیز است که در کنار هم آن را دنبال مىکنند:
یکى این است که با ایجاد اختلاف و دلسردى و ناامیدى و خداى نکرده با خریدن بعضیها، عزم دولتمردان را براى اقدامات اساسى و سازنده در کشور متزلزل کنند و نگذارند دولت ایران - که یک دولت اسلامى است و پرچم اسلام را بلند کرده است - به مطالبات حقیقى و بحقّ مردم رسیدگى کند.
کار دومى که آنها مىخواهند تحقّق پیدا کند، این است که دلبستگیها و انگیزههاى اساسىاى که مىتواند این ملت را مقاوم و به صورت یکپارچه در مقابل آنها نگه بدارد، ضعیف کنند؛ باورها را برگردانند، ایمانها را عوض کنند، امیدها را کور کنند و آینده و افق را تیره و تاریک و مبهم جلوه دهند. ابزار کار آنها هم رسانه است. رسانهها در دنیا خیلى قدرت دارند و به نفع صاحبان خود، کارهاى خیلى بزرگى را انجام مىدهند. بدانید و مىدانید که مهمترین رسانههاى دنیا - چه خبرگزاریها، چه رادیو و تلویزیونها، چه روزنامههاى بزرگ - متعلّق به سرمایهداران است؛ یعنى همان پایههاى اصلى استکبار جهانى. در خبرهایى که در دنیا پخش مىکنند، همه چیز بر طبق منافع و مصالح آنها تنظیم مىشود.
یکى دیگر از کارها و آرزوهایى که آنها دنبال مىکنند، این است که وحدت ملى و وحدت بین مسؤولان را از بین ببرند؛ آحاد و گروههاى مردم را با نامهاى مختلف از هم جدا کنند و میان آنها دیوار بکشند؛ بین جمعیت عظیم ملت ایران، دیوارهاى بلند قومى، مذهبى، حزبى، سیاسى و بحثهاى مجادلهآمیز بکشند و وحدت و یکپارچگى را محو سازند. انقلاب اسلامى آمد دیوارها را برداشت و ملت را یکپارچه کرد؛ اما اینها درست عکس آن را دنبال مىکنند. با طرح مسائل انحرافى، از طرف دیگر وحدت مسؤولان کشور را از بین ببرند؛ بین آنها دائم اختلاف بیندازند؛ یکى را تضعیف و یکى دیگر را تقویت کنند. این اهداف را دنبال مىکنند. من مىخواهم این را بگویم: آنچه آنها انجام مىدهند، کارهایى است که خودشان هم ناامیدند که به نتیجه برسد و مىدانند به نتیجه نخواهد رسید. اگر ما هوشیار باشیم و وظیفه خود را بدانیم و به آن عمل کنیم، همه تدابیر دشمن، ناموفّق خواهد بود.
یکى دیگر از کارها این است که ملت را مرعوب نشان دهند؛ در حالى که ملت و جوانان ما مرعوب نیستند. امتیاز ملت ما این است که بیشترین نسبت جوان را در بین ملتهاى دنیا دارد. جوان، سرشار از امید و نشاط است و مایل است کارى به او محوّل کنند و آن را با شجاعت و خطرپذیرى انجام دهد. اینها سعى مىکنند ملت را مرعوب کنند؛ اگر نتوانستند مرعوب کنند، با جوّسازى و نظرسازى مجعول، وانمود کنند که ملت مرعوب شده است. با نظرسازیهایى که عواملشان از طریق بعضى از تیترهاى روزنامهها و بعضى از نوشتههاى انسانهاى واداده و مرعوب درست مىکنند، خود آنها هم دچار اشتباه مىشوند و خیال مىکنند واقعاً امیدى برایشان هست؛ در حالى که امیدى نیست و تیزبینانشان مىدانند که در اینجا امیدى نیست؛ لذا سعى مىکنند شاید بتوانند براى مقاصد خود جاپایى پیدا کنند.(81.8.13)
- ۹۲/۰۵/۲۱