کانون آموزش

بسیج دانشجویی دانشگاه پیام‌نور رشت

کانون آموزش

بسیج دانشجویی دانشگاه پیام‌نور رشت

هنر و موسیقی

جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۲۴ ب.ظ

توقع انقلاب از هنر و هنرمند این است که:

توقّع انقلاب از هنر و هنرمند، مبتنى بر نگاه زیباشناختى در زمینه هنر است، که توقّع زیادى هم نیست. ملتى در یک دفاع هشت ساله با همه وجود به میدان آمد. جوانان به جبهه رفتند و از فداکارى در راه ارزشى که براى آنها وجود داشت، استقبال کردند - البته عمدتاً به خاطر دین رفتند؛ هرچند ممکن است عدّه‌اى هم براى دفاع از میهن و مرزهاى کشور دست به فداکارى زده باشند - مادران و پدران و همسران و فرزندان و کسانى که پشت جبهه تلاش مى‌کردند نیز طور دیگرى حماسه آفریدند. شما خاطرات هشت سال دفاع مقدّس را مرور کنید، ببینید براى یک نگاه هنرمندانه به حالت و کیفیّت یک جامعه، چیزى از این زیباتر پیدا مى‌کنید؟ شما در عالیترین آثار دراماتیک دنیا، آن‌جایى که به فداکارى یک انسان برخورد مى‌کنید، او را تحسین و ستایش مى‌کنید. وقتى فیلم، آهنگ، تابلوى نقاشى، زندگى فلان انقلابى - مثلاً ژاندارک - یا سرباز فداکار فلان کشور را براى شما به تصویر مى‌کشند، در دل و باطن وجدان خودتان نمى‌توانید کار او را تحسین نکنید. هزاران حادثه به مراتب باارزشتر و بزرگتر از آنچه که در این اثر هنرى نشان داده شده، در دوران هشت سال دفاع مقدّس و در خود انقلاب، در خانه شما اتفاق افتاد. آیا این زیبایى نیست؟ هنر مى‌تواند از کنار این قضیه بى‌تفاوت بگذرد؟ توقّع انقلاب این است و توقّعِ زیاده‌خواهانه‌اى نیست. مى‌گویند چرا زیبایى دیده نمى‌شود! کسى که به این مقوله بى‌اعتناست، نمى‌خواهد این زیبایى را ببیند؟

عزیزان من! عدّه‌اى از شما با تاریخ به‌خوبى آشنا هستید. من هم با تاریخ آشنا هستم. من سطرسطر ورقهاى تاریخ هفتاد، هشتاد سال گذشته و قبل از آن را مکرّر در مکرّر خوانده‌ام. ما حقیقتاً یکى از گرفتارترین ملتها در پنجه گردن‌کلفتى و قلدرى قدرتهاى جهانى بوده‌ایم. بنده در باب شبه قارّه هند مطالعات مفصّلى داشته‌ام و کتابى هم در این زمینه نوشته‌ام. وقتى وضعیت ایران را با شبه قارّه مقایسه مى‌کنم، مى‌بینم با این‌که آن‌جا استعمار مستقیمِ انگلیسیها وجود داشت، اما به لحاظ فشار انسانى بر یک کشور از ناحیه قدرتهاى اهریمنى دنیا، وضع ما از آنها بدتر بود. آنها از طرف نیروهاى خودى و میهنىِ خودشان دچار خیانت و نفاق و فساد و وابستگى نبودند. یک مشت انگلیسى به آن کشور وارد شده بودند. خودیهاى آنها عبارت بودند: از گاندى و نهرو و مولانا محمد على و مولانا شوکت على و جناح و غیره. آنها با انگلیسیها جنگیدند و بسیار هم زجر کشیدند؛ اما وضع ما این‌گونه نبود. انگلیسیها رضاخان را به عنوان یک عامل دست‌نشانده بر سرِ کار آوردند تا کار مورد نظر آنها را انجام دهد. این حرفها جاى انکار نیست؛ حرفى نیست که من بزنم؛ این حرفها جزو واضحات تاریخ است که هم گزارشگران نوشته‌اند و هم اسنادى که بعد از سى، چهل سال منتشر شده، گویاى آن است. همین چند روز پیش در سندى از همین قبیل مى‌خواندم که در جلسه‌اى که سید ضیاء و رضاخان و مأموران انگلیسى بودند، رضاخان گفته بود که من سیاست سرم نمى‌شود و وارد نیستم؛ هرچه شما دستور بدهید؛ من گوش به فرمانم! همین‌طور هم بود؛ اما لحظه‌اى که احساس کردند یک ذرّه حالت گوش به فرمانى‌اش متزلزل شده و گرایشى، آن هم نه به سمت استقلال حقیقى، بلکه به سمت آلمان هیتلرى پیدا کرده است - طبیعتاً وقتى رضاخان به هیتلر نگاه کند، به هیجان مى‌آید و لذّت مى‌برد - او را کنار زدند و پسرش را بر سرِ کار آوردند. اینها جزو واقعیّات کشور است.

کشور ایران با همه این خصوصیات فرهنگى عمیقى که شما مى‌گویید و راست هم مى‌گویید و من هم به همینها اعتقاد دارم، تحقیر شد. پنجاه، شصت سال کسانى بر ما حکومت کردند که آورنده آنها، نه این‌که ما نبودیم - چون در ایران حکومت مردم به این صورت اصلاً سابقه نداشت - بلکه دلاورىِ خودشان هم نبود. اى کاش اگر دیکتاتور بودند، اقلاًّ مثل نادرشاه با زور بازوى خودشان، یا مثل آقامحمدخان با حیله‌گرى خودشان بر سر کار آمده بودند؛ اما این‌طور نبود. دیگران آمدند و آنها را بر این ملت مسلّط کردند و تمام منابع مادّى و معنوى این ملت را به غارت بردند. با رنجها و محنتهاى بسیارى، حرکت عظیمى در مقابل این پدیده شوم اتّفاق افتاد و توانست با فدا کردن جانها و با عریان کردن سینه‌ها در مقابل دشنه‌ى دشمن غدّار، به جایى برسد. این زیبا نیست؟ هنر چگونه مى‌تواند از کنار اینها بى‌تفاوت بگذرد؟ این توقّعِ انقلاب است. هنر انقلابى که ما از اوّل انقلاب همین‌طور گفتیم و آن را درخواست کردیم، این است. آیا این توقّعِ زیادى است؟ موسیقى و فیلم و تئاتر و نقاشى و سایر رشته‌هاى هنرىِ شما باید به این مقوله بپردازد؛ اینها چیزهاى لازمى است. توقّعِ انقلاب از هنر و هنرمند، یک توقّعِ زورگویانه و زیاده‌خواهانه نیست؛ بل مبتنى بر همان مبانى زیباشناختى هنر است. هنرمند آن است که زیباییها را درک کند. این زیباییها لزوماً گل و بلبل نیست؛ گاهى اوقات، انداختن یک نفر در آتش و تحمّل آن، زیباتر از هر گل و بلبلى است. هنرمند باید این را ببیند، درک کند و آن را با زبان هنر تبیین نماید.

 

اثرات متقابل هنر و سیاست بر یکدیگر

همیشه توصیه من به هنرمندان و کسانى که با کار هنرى سر و کار دارند، این است که اینها را به بازیهاى خطّى و سیاسى نکشانید. بحث حالا هم نیست؛ از زمانى که بنده رئیس جمهور بودم، هر گاه با وزراى ارشاد وقت و مسؤولان گوناگون مواجه مى‌شدم، این نکته را مى‌گفتم. توصیه‌هاى خاصى هم نسبت به اشخاص گوناگون داشتم که همه در این جهت بوده که نگذارید خطوط سیاسى و جناحهاى سیاسى و شبه‌حزبها بیایند و وارد این مقوله شوند و آن را قبضه کنند؛ زیرا در این صورت همه چیز تباه خواهد شد. اما اشتباه نکنید؛ آن‌جایى که پاى حفظ ارزشها و تداوم بخشیدن به آنهاست، یا صحبت از استحاله ارزشهاست، یک خط کشى وجود دارد؛ شما نمى‌توانید بگویید من نه این طرف هستم، نه آن طرف. مگر مى‌شود؟ این مى‌شود بى‌هویّتى. مگر مى‌شود آدم به یک ارزش، هم معتقد باشد، هم نباشد؛ یک ارزشى را، هم پاس بدارد، هم ندارد؟ این‌جا آدم باید موضع انتخاب کند و پاى آن بایستد. البته من هیچ نفى نمى‌کنم؛ ممکن است کسى اشتباه کند؛ در این صورت انسان خطا را جبران مى‌کند؛ کمااین‌که در مواردى به بعضى از دوستانى که آثار خودشان را به من ارائه کردند یا از طریق دیگرى من آن آثار را دیدم و به نظرات نقّادانه‌اى رسیدم - چه در بازیها، چه در محاوره‌ها و به قول شما دیالوگها، چه در برخى از صحنه‌پردازیها - به آنها گفتم. البته بعضى اصلاح کردند، بعضى هم اصلاح نکردند. ما از آنهایى که اصلاح کردند، تشکّر کردیم؛ اما از آنهایى که اصلاح نکردند، هیچ وقت گله نکردیم که چرا اصلاح نکردید؛ چه برسد بالاتر از گله. به‌هرحال در این‌جا حدودى وجود دارد. مگر مى‌شود نسبت به این حدود بى‌تفاوت بود؟ همان‌طور که در ابتدا گفتم، نمى‌شود نسبت به ارزشها بى‌تفاوت بود. این را نباید به حساب خطّ و جناح سیاسىِ «الف» و «ب» گذاشت. من در زمان ریاست جمهورى در یک سخنرانى که هر دو جناح حضور داشتند، گفتم شما مثل دو قبیله‌اید - قبیله «الف»، قبیله «ب» - دعواهاى شما قبیله‌اى است. امروز همان قبیله‌گرایى - البته با شکلهاى بدش - ادامه پیدا کرده که جاى صحبتش این‌جا نیست؛ من با خود آنها در میان مى‌گذارم و مى‌گویم.

اما یک نکته وجود دارد و آن این است که ببینید عزیزان من! سیاست در دنیاى امروز از هنر استفاده ناشایسته مى‌کند. اگر بگوییم نمى‌کند، دلیل بى‌اطّلاعى است. نه فقط امروز استفاده مى‌کند، بلکه از سابق استفاده مى‌کرده است. چند روز پیش سندى از اسناد منتشر شده وزارت خارجه امریکا درباره جریان کودتاى 28 مرداد را ترجمه کرده و براى من آوردند. البته به هنگام وقوع این حادثه، سنّ من زیاد نبود - چهارده، پانزده سال داشتم - چیزهاى اندکى یادم هست؛ اما از زبانها بسیار شنیده‌ام و در آثار هم زیاد خوانده‌ام؛ ولى به این تفصیل هیچ‌جا وجود ندارد. آنهایى که خودشان دست‌اندرکار این جریان بودند، این اسناد را نوشتند و براى وزارت خارجه و سازمان سیا فرستادند. این اسناد متعلّق به امریکاییهاست. البته عملیات، بین امریکاییها و انگلیسیها مشترک بوده که در این گزارش کاملاً منعکس شده است. آن بخش مورد توجّه من این است: «کیم روزولت» مى‌گوید وقتى ما به تهران آمدیم، یک چمدان بزرگ پُر از مقاله‌هایى که نوشته شده بود و باید ترجمه مى‌شد و در روزنامه‌ها به چاپ مى‌رسید، و نیز کاریکاتورهایى را با خودمان آوردیم! شما فکرش را بکنید، دستگاه سى. آى. اىِ امریکا براى ساقط کردن حکومتى که با آنها ناسازگار بود و منافع آنها را تأمین نمى‌کرد؛ حکومتى که به آراء مردم متّکى بود - برخلاف همه حکومتهاى دوران پهلوى، این یک حکومت ملى بود که قانونى و با آراء مردم بر سر کار آمده بود - تحت عنوان این‌که ممکن است پشت پرده آهنین شوروى برود، از همه ابزارها - از جمله از ابزار هنر - علیه آن استفاده کرد. البته آن روز کاریکاتوریستى که هم به درد اینها بخورد و هم بتواند مورد اعتمادشان قرار گیرد، لابد نبوده است؛ لذا با خودشان کاریکاتورهاى آماده را آورده بودند! در آن اسناد آمده است که ما به بخش هنرى سازمان سیا سفارش کردیم که این چیزها را تهیه کند! اتفاقاً دو، سه سال پیش نیز ایتالیاییها کتابى نوشتند که به فارسى هم ترجمه شده است؛ آن‌جا هم به وجود بخش هنرى سازمان سیا و فعّالیتهاى گوناگونش اشاره شده است. سیاست، این‌گونه از هنر استفاده مى‌کند. شما در این‌جا مى‌خواهید چه کار کنید؟ اگر همه‌ى سیاستمداران و مستکبران و قلدران و صاحب‌اختیاران دنیا مى‌آمدند در مقابل کتاب مقدّس خودشان قسم جلاله مى‌خوردند که از هنر استفاده نکنند، مى‌شد آدم نسبتاً خیال راحتى پیدا کند و بگوید بسیار خوب، الحمدللَّه، هنر خلاص شد؛ اما آنها از هنر استفاده مى‌کنند. شما مى‌خواهید چه کار کنید؟ آیا شما مى‌خواهید در مقابله با مطامعى که آنها به وسیله هنر به آن مى‌رسند، از این ابزار بهره نبرید؟ این خردمندانه است؟ نه؛ این خردمندانه نیست.

 

از جاذبه های جنسی برای جلوه دادن به کارها ی نمایشی ،فیلم و موسیقی استفاده نکنید

ما نباید به ذهن و دل جوان چیزى را بدهیم که او را به سمت گناه و فساد مى‌لغزاند. این غیر از آزاد گذاشتن فکر براى انتخاب در مسأله‌اى است. شما مى‌دانید که مسائل احساساتى به کسى فرصت انتخاب نمى‌دهد؛ انسان را به سمتى مى‌کشاند، بدون این‌که قدرت انتخاب داشته باشد. اینها را من نمى‌پسندم. انسان در بسیارى از فیلمها و کارهاى نمایشى مشاهده مى‌کند که براى جلوه دادن به کار، از جاذبه‌هاى جنسى استفاده مى‌کنند؛ در موسیقى یک‌طور دیگر؛ در بعضى از هنرهاى دیگر، طور دیگر. باید به‌گونه‌اى باشد که هنرمند بتواند آزادانه هنر خودش را بدون این اجبارى که گفتم - اجبار به سمت مشترى طلبى - عرضه کند تا هنر، صحیح و کامل از آب درآید.

 

ویژگی های موسیقی حلال و حرام ، قابلیت های اجتماعی موسیقی

پرسش: جداى از آن جنبه‌هاى فقهى که قبلاً به آن پرداخته و از حضورتان سؤال شده، نظرتان به‌طور خاص در مورد قابلیتهاى اجتماعى موسیقى به عنوان یک هنر چیست و این که در جامعه امروزى ما، با مقتضیات امروزى ما، با مقتضیات جوان امروز ما، با نوگراییهایى که جوان ما طالب آن است، فکر مى‌کنید موسیقى چه شرایطى باید داشته باشد؟ همچنین نظر خود را درخصوص جنبه‌هاى ویژه در موسیقى غیرسنّتى، به‌عنوان این‌که زبانى بین‌المللى - و نه غربى - است، بفرمایید. آیا به این موضوع قائل هستید که بهترین راه مبارزه با تهاجم فرهنگى - که یکى از مهمترین روشهایش نفوذ از راه هنر و به‌ویژه از راه موسیقى است - ارائه الگوهاى پاک و سره و ناب و متناسب با شرایط ملى و مذهبى کشورمان است؟

پاسخ : این که ما بگوییم موسیقى بهترین راه مقابله با تهاجم فرهنگى است، نه؛ من به این معتقد نیستم که موسیقى یک چنین کششى داشته باشد

.بهتر است بگویم یکى از راههاى مبارزه با تهاجم فرهنگى است . بله؛ یکى از راههاست. البته با شرایطى مى‌تواند باشد؛ اما بهترین راهش را این نمى‌دانم. ببینید؛ در مورد موسیقى دو حرف وجود دارد: یکى این که ببینیم اساساً مشخّصه‌هاى موسیقى حلال و حرام چیست و دیگر این که بیاییم در مصداق، مرزهایى را مشخّص کنیم تا به‌قول شما، جوانان بدانند که این یکى حرام و این یکى حلال است. البته این دومى کارآسانى نیست. کار دشوارى است که انسان از این اجراهاى موسیقى‌هاى گوناگون - موسیقى خارجى، موسیقى ایرانى هم با انواع و اقسامش؛ با کلام، بى‌کلام - بخواهد یکى‌یکى اینها را مشخّص کند؛ اما مشخّصه‌هاى کلّى‌اى دارد که آن‌را مى‌شود گفت. البته من هم در جاهایى به بعضى از اشخاصى که دست‌اندرکار بودند، آنچه را که مى‌توانستم و مى‌دانستم، گفته‌ام؛ حالا هم مختصرى براى شما عرض مى‌کنم.

ببینید؛ موسیقى‌اى که انسان را به بیکارگى و ابتذال و بى‌حالى و واخوردگى از واقعیتهاى زندگى و امثال اینها بکشاند، موسیقىِ حلال نیست؛ موسیقىِ حرام است. موسیقى چنانچه انسان را از معنویت، از خدا و از ذکر غافل کند، حرام است. موسیقى‌اى که انسان را به گناه و شهوترانى تشویق کند، حرام است؛ از نظر اسلام این است. موسیقى اگر این خصوصیات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد، البته آن‌وقت حرام نیست. اینهایى را که من گفتم، بعضیش در موسیقى بى‌کلام و در سازهاست؛ بعضى هم حتّى در کلمات است. یعنى ممکن است فرضاً یک موسیقى ساده بى‌ضررى را اجرا کنند، لیکن شعرى که در این موسیقى خوانده مى‌شود، شعرِ گمراه کننده‌اى باشد؛ شعرِ تشویق کننده به بى‌بندوبارى، به ولنگارى، به شهوترانى، به غفلت و این‌طور چیزها باشد؛ آن وقت حرام مى‌شود. بنابراین، آن چیزى که شاخص حرمت و حلیّت در موسیقى است و نظر شریف امام هم در اواخر حیات مبارکشان - که آن نظریه را در باب موسیقى دادند - به همین مطلب بود، این است. موسیقى لهوى داریم. ممکن است موسیقى - به اصطلاح فقهى‌اش - موسیقى لهوى باشد. «لهو» یعنى غفلت، یعنى دور شدن از ذکر خدا، دور شدن از معنویت، دور شدن از واقعیتهاى زندگى، دور شدن از کار و تلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بى‌بندوبارى. این موسیقى مى‌شود حرام. اگر این با کیفیّت اجرا حاصل شود، اگر با کلام حاصل شود؛ فرقى نمى‌کند.

شما مى‌گویید زبان بین‌المللى. آن موسیقى‌اى که به‌قول خود شما مرزها را درنوردیده و در جاهایى پخش شده، آیا لزوماً موسیقى خوبى است؟ صرف این که یک موسیقى از مرز فلان کشور خارج شد و توانست به مثلاً کشورهاى مختلف برود و یک عدّه طرفدار پیدا کند، مگر دلیل خوب بودن موسیقى است؟ نه؛ به هیچ وجه. ممکن است موسیقى‌اى باشد که به شهوترانى و تحرّکات و نشاطهاى شهوى جوانى تحریک مى‌کند؛ طبیعى است که یک مشت جوانى که غفلت زده هستند، از این موسیقى خوششان مى‌آید. هر جایى که در دنیا دستشان به این نوار بیفتد، از آن نوار استفاده مى‌کنند. این دلیل خوب بودن موسیقى نیست.

من نمى‌توانم به‌طور مطلق بگویم که موسیقى اصیل ایرانى، موسیقى حلال است؛ نه، این طور نیست. بعضى خیال مى‌کنند که مرز موسیقى حلال و حرام، موسیقى سنّتى ایرانى و موسیقى غیرسنّتى است؛ نه، این‌طورى نیست. آن موسیقى‌اى که منادیان دین و شرع همیشه در دوره‌هاى گذشته با آن مقابله مى‌کردند و مى‌گفتند حرام است، همان موسیقى سنّتى ایرانى خودمان است که به شکل حرامى در دربارهاى سلاطین، در نزد افراد بى‌بندوبار، در نزد افرادى که به شهوات تمایل داشتند و خوض در شهوات مى‌کردند، اجرا مى‌شده است. این همان موسیقى حرام است. بنابراین، مرز موسیقى حرام و حلال، عبارت از ایرانى بودن، سنّتى بودن، قدیمى بودن، کلاسیک بودن، غربى بودن یا شرقى بودن نیست؛ مرز آن چیزى است که من عرض کردم. این ملاک را مى‌شود به‌دست شما بدهیم، اما این‌که آیا این نوار جزو کدامهاست، این را من نمى‌توانم مشخّص کنم.

البته الان دستگاههایى هستند که ممیّزى مى‌کنند؛ اما من خیلى هم اطمینان ندارم که این ممیّزیها صددرصد درست باشد. گاهى مى‌آیند به ما مى‌گویند که یک نوار بسیار بد یا مبتذلى را به‌صورت مجاز پخش مى‌کنند؛ گاهى هم ممکن است عکس این اتّفاق بیفتد. من الان نمى‌دانم واقعاً این ممیّزیها چقدر از روى واقع‌بینى و ضابطه‌مندى انجام مى‌گیرد؛ اما آن چیزى که من مى‌توانم به شما به‌عنوان یک جوان خوب و به عنوان کسى که مثل فرزندان خودم هستید به‌عنوان نصیحت و نظر خودم بگویم، این‌است که عرض کردم.

به نظرم مى‌رسد که موسیقى مى‌تواند گمراه کننده باشد، مى‌تواند انسان را به شهوات دچار کند، مى‌تواند انسان را غرق در ابتذال و فساد و پستى کند؛ مى‌تواند هم این نباشد و مى‌تواند عکس این باشد. مرز حلال و حرام این‌جاست. من امیدوارم که شما جوانان با این زادِ تقوا بتوانید وارد میدان شوید و تولیدهایى داشته باشید که به معناى حقیقى کلمه هم خصوصیات موسیقى خوب و بلیغ را داشته باشد و به معناى حقیقى تأثیرگذار مثبت باشد و حقیقتاً جوانان و روحها را به صفا و به معنویت و به حقیقت رهنمون کند.

بیانات 80/5/1

  • کانون آموزش بسیج دانشجویی پیام‌نور رشت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.